»ادامه از جای خالی فناوری درمطبوعات ایران
.....
اما تفاوت اين دوره كه به كمتر از سه سال پيش برميگردد با دورههاي قبلي، اين بود كه در زمينهي آيتينويسي، ديگر آنقدرها هم كه انتظارش ميرفت، بيتجربه نبوديم. نخستين روزنامهنگارهاي آيتينويس حرفهيي و قوي ايراني، وبلاگنويسهايي بودند كه به يمن شهرت و محبوبيت وبلاگشان، توانستند به تيمهاي تحريريهي نشريات سراسري راه پيدا كنند و شايد هم از اين طريق يك تغيير عمده در مسير زندگيشان بدهند. اين تنها استثنايي است كه در آن ميشود ادعا كرد يك روزنامهنگار، قابليت روزنامهنگار شدن را دارد چون اكثريت كارشناسان رسانه متفقالقول هستند كه اگر يك روزنامهنگار بتواند وبلاگ بنويسد، يك وبلاگنويس نميتواند روزنامهنگاري كند!
تجربهي وبلاگنويسهايي كه چند سال وبگردي حرفهيي و پركار با جمعآوري لينكهاي روز و داغترين خبرها را پشت سر گذاشته بودند، باعث شد تا رونق صفحات فناوري نشريات عمومي و نه تخصصي، به حدي برسد كه حتي خيلي از مخاطبان و خوانندهها راغب باشند كه اين نشريات را صرفاً براي خواندن صفحات فناوريشان تهيه كنند.
شايد امروزه همزمان با پنج ساله شدن وبلاگهاي فارسي كه با سقوطي چهارپلهيي به رتبهي نهم ردهبندي كثرت وبلاگهاي دنيا رسيدهاند و رقيب آسيايي جديدي مانند ژاپن پيدا كردهاند، صفحات فناوري و رسانهدر نشريات عمومي كشور بيش از هر زمان ديگري پررنگ شده باشد هرچند كه نميتوان پيشبيني كرد اين وضعيت در سالهاي آينده چگونه خواهد بود. اما چند نكتهي مهم هست كه خيلي از موارد در آسيبشناسي سرويسهاي مختلف رسانههاي مكتوب مستقل ما، مغفول ميماند.
شايد كمتر كسي به اين موضوع توجه كرده باشد كه عليرغم نوپا بودن Information and Communication Technology در دنيا به صورت امروزي و با توجه به اهميت بالاي پردازش به آن در كنار مقولههاي هميشگي و كليشهيي مانند فرهنگ، ادبيات و هنر، حجم صفحات فناوري در نشريات كشورمان از هر صفحهي ديگري كمتر است. حتي صفحات تاريخ و انديشه كه راهاندازي آنها در نشريات عمومي كثيرالانتشار، سابقهي چنداني در كشورمان ندارد، بيشتر از صفحات فناوري اطلاعات و ارتباطات مورد توجه و استقبال قرار گرفته است به طوري كه تقريباً نشريهيي را امروز سراغ نداريم كه هر روز و به طور مرتب، صفحهي فناوري خود را به روز نگاه دارد و منتشر كند.
بازههاي زماني تعيين شده براي انتشار صفحات فناوري كه گاه حجم آنها از حالت معمول نيز پايينتر ميرود، آنقدر دستوپاگير هستند كه گاه دبيران صفحات نيز دچار استيصال ميشوند از اينكه اگر مناسبتي باشد، ويژهنامهيي در كار بيايد، ميزان رپرتاژ آگهيها افزايش يابد و يا نياز به تعديل حجمي مطالب باشد، صفحات فاوا نخستين قربانيان هستند.
اين شايد نخستين دليل براي كم شدن انگيزهها باشد. هم براي دبيران صفحات و هم براي نويسندگاني كه معمولاً هم براي دل خودشان مينويسند نه به صورت حقالتحريري يا براي امرار معاش. محدوديتهاي كاري براي اهالي صفحات فناوري، بيش از صفحات ديگر است طوري كه به نظر ميرسد مطالب صفحات فناوري هم توسط گروههاي تحريريه و شوراي سردبيري بيشتر و با دقت و موشكافي بيشتري خوانده ميشود، هم كمتر تاييد ميگردد. معمولاً كمترين بودجهها براي تامين هزينههاي جاري و پرداخت حقالتحريرهاي نويسندگان و خبرنگاران نيز به دبيران صفحات فناوري اختصاص مييابد طوري كه اگر با هر دبير صفحهيي از يك نشريهي سراسري صحبت كنيد، گله از اين دارند كه تازه مبالغ حقالتحرير شش ماه قبل را دريافت كردهاند.
دردهاي مشترك صفحات فناوري نشريات ايراني، فراوان است و البته از يك جنس و يك رنگ. چرا كه به جرات ميتوان ادعا كرد بر خلاف نشريات سراسر دنيا كه روز به روز در حال گسترش دادن فعاليتهاي توليد محتوايي خود با موضوعات مربوط به IT هستند و سعي ميكنند در اين زمينه گوي سبقت را نيز از يكديگر بربايند، صفحات فناوري نشريات ايراني روز به روز مظلومتر و مغفولتر ميشوند.
شايد بهترين راه حل براي اينكه فناوري اطلاعات، ارتباطات و جعبهي جادويي قرن بيستويكم (نه تلويزيون) منصفانه به چشم سياستگذاران نشريات ما بيايد، اين است كه اجازه دهيم زمان بگذرد! مطمئناً اهميت اينترنت، رسانههاي نوظهور، وبلاگها و ارتباطات بيسيم در آينده آنقدر خواهد بود كه هيچ كس نتواند اين اهميت را ناديده بگيرد…
سيد ايمان ضيابري
|