»1- برنارد لوئيس، استاد دانشگاه پرينستون، با انتشار مقالهاي در والاستريت ژورنال (8 اوت 2006) مدعي شد که 22 اوت 2006 (31 مرداد 1385) زمان مناسبي است که اسرائيل مورد حمله اتمي ايران قرار گيرد.
لوئيس با اين پيشفرض تحليل خود را آغاز کرد که گويا ايران مجهز به سلاح اتمي است. او نوشت: تمايز اساسي ايران با ساير کشورهاي داراي بمب اتمي جهانبيني الهامي حاکم بر مقامات دولتي ايران است که نوجوانان ايراني را، از مدرسه، براي «مبارزه نهايي جهاني» عليه «دشمن شيطاني» و «شهادت» پرورش ميدهند. حمله مستقيم به ايالات متحده آمريکا کمتر مورد توجه ايران است ولي «اسرائيل هدفي نزديکتر و آسانتر» بهشمار ميرود. ايران عمليات تخريبي خود عليه آمريکا را بهطور غيرمستقيم، از طريق مجهز کردن تروريستها به بمب، انجام ميدهد ولي در مورد اسرائيل هدف آنقدر کوچک است که بتواند آماج بمباران هوايي مستقيم ايران قرار گيرد. لوئيس به اظهارات مقامات ايران استناد ميکند که پاسخ خود در مسئله انرژي هستهاي را در 22 اوت (عيد مبعث) خواهند داد. اين روز برابر است با 27 رجب؛ و چون مسلمانان شب 27 رجب را «ليلة المعراج» ميدانند، پس 22 اوت 2006 زمان مناسبي است براي حمله اتمي ايران براي پايان دادن به موجوديت اسرائيل و «اگر ضرورت داشت تمامي جهان.»
2- چنانکه ميبينيم، برنارد لوئيس مدعي نيست که ايران در 22 اوت 2006 قطعاً به اسرائيل حمله اتمي خواهد کرد. او پيشفرضهايي اثبات نشده را در کنار هم ميچيند و بر بنياد اين شالوده پوشالي نتيجهاي مبهم ميگيرد: اگر ايران داراي بمب اتمي باشد، اگر ايران قصد نابود کردن اسرائيل از طريق تهاجم اتمي را داشته باشد، اگر زندگي مردم يهودي و مسيحي و مسلمان مقيم فلسطين اشغالي براي ايران اهميت نداشته باشد، پس ليلة المعراج 1427 ق. بهترين زمان براي بمباران اتمي اسرائيل است.
3- مقاله برنارد لوئيس بازتاب گسترده داشت. رسانههاي وابسته به نئوکانها تحليل برنارد لوئيس را «تکميل» کردند و شاخ و برگهايي بر آن افزودند. رابرت اسپنسر مدعي شد که برخي مقامات ايراني در گفتگو با رهبر يکي از احزاب سوريه اعلام کردهاند که در شب 27 رجب، به ياد شب معراج، آسمان بيتالمقدس را «نورباران» خواهند کرد. شبکه «فاکس نيوز» برنامهاي پخش کرد با اين عنوان: «آيا ايران 22 اوت را به پايان جهان بدل خواهد کرد؟»
4- برنارد لوئيس شخصيت آکادميک نامداري است و برجستهترين چهره علمي و دانشگاهي يهودي زنده در حوزه اسلامشناسي و مطالعات خاورميانه بهشمار ميرود. آيا هدف از ارائه تحليلي اينگونه سست از سوي او جنگ رواني است تا در پرتو آن بر شکست خفتبار اسرائيل در جنگ 34 روزه با حزبالله سرپوش گذارده شود؟ ولي چنين پروژه جنگ رواني را کسان ديگري ميتوانستند پيش برند و به نام و آوازه برنارد لوئيس نياز نبود. چرا بايد از «اعتبار علمي» شخصيتي چون برنارد لوئيس خرج ميشد؟

برنارد لوئيس
5- احتمالاً مسئله فراتر از جنگ رواني است و به اين دليل پروژه فوق با برنارد لوئيس کليد خورده است. نئوکانها پس از اشغال عراق در تدارک تهاجم نظامي به ايران بودند. اين همان طرحي است که سيمور هرش، تحليلگر سرشناس يهودي- آمريکايي، در 17 آوريل 2006 در نشريه نيويورکر عنوان کرد.* فروپاشي اسطوره شکستناپذيري اسرائيل و بهمريزي توازن قوا در منطقه هماکنون اين طرح را ضرور و عاجل کرده است. مصاحبه مطبوعاتي 14 اوت جرج بوش مؤيد اين فرضيه است. بوش در مصاحبه مطبوعاتي فوق از «جنگ جهاني عليه تروريسم» سخن گفت، به شکلي مضحک اسرائيل را «پيروز» در جنگ با حزبالله خواند، ايران و سوريه و حزبالله را به شدت مورد حمله قرار داد و اعلام کرد که آمريکا در موضع تهاجمي قرار خواهد گرفت.
محتمل است که دولت بوش، با استناد به «اعتبار آکادميک» برنارد لوئيس، مدعي پيشگيري از حمله اتمي ايران به اسرائيل در 22 اوت شود و قبل از آن تهاجم نظامي- هوايي محدودي را به ايران آغاز کند. و نيز محتمل است که در 22 اوت فاجعهاي ضدبشري عليه شهروندان يهودي و مسيحي و مسلمان در بيتالمقدس انجام گيرد و ايران به عنوان عامل آن معرفي شود. در اين صورت، برنارد لوئيس در کسوت «نوستراداموس دوّم» ظاهر خواهد شد و «اعتبار» بيشتر کسب خواهد کرد؛ انديشمندي که «آينده شناس» نيز هست!** بايد در مقابل چنين احتمالاتي بيدار بود و افکار عمومي جهانيان را در قبال چنين طرحهاي شيطاني هشيار کرد.
* بنگريد به يادداشت 12 ارديبهشت 1385 با عنوان «نئوکانها و تهاجم نظامي به ايران».
** ميشل نوتردامي (1503-1566) ، که با نام «نوستراداموس» شهرت دارد، به يک خانواده يهودي ساکن پرونس تعلق داشت که پس از الحاق اين منطقه به فرانسه (1481) مسيحي کاتوليک شدند. نوستراداموس، چون بسياري از يهوديان پرونس، کار خود را به عنوان طبيب آغاز کرد و در آغاز شهرتي نداشت. در سالهاي 1538- 1547 به ايتاليا رفت و به کاباليستهاي يهودي ساکن اين سرزمين ملحق شد. پس از بازگشت به فرانسه، مروج کابالا و جادوگري و غيبگويي شد و از سال 1550 نگارش پيشگوييهاي خود را آغاز کرد. در اين دوران به شهرت رسيد. در اوايل سده هفدهم، کتاب نوستراداموس، که به سده ها شهرت دارد، به زبانهاي مختلف اروپايي ترجمه شد و وي را به مقام نامدارترين
عبدالله شهبازی
|