اتاق گفتگو تماس با ما اخبار روز

امروز:

  تاریخ:14 /5/1385

بازدید کنندگان :  508 نفر

 کد:6480

چاپ خبر

عنوان خبر : ستاره داوودی های نابالغ

 

 

»اسراييل هم اينك،‌ پنجاه و هشتمين سال موجوديتش را طي مي‌كند ولي رفتار آن در ميان دموكراسي‌هاي غربي به طرزي عجيب منحصر به فرد و خام‌گونه است. به عبارتي، تحولات مثبت اجتماعي و دستاوردهاي عظيم اقتصادي اسراييل سبب نشده‌اند كه اين كشور به آن درايت سياسي كه معمولا شاخصه چنين سن و سالي است دست يابد. براي يك ناظر بيروني رفتار اسراييل كماكان به رفتار يك جوان در سن بلوغ ماننده است: سرشار از اعتمادي شكننده نسبت به خودويژه بودن،‌ خودستايي ناپايدار و پرنوسان و در عين حال سخت حساس و آسيب‌پذير. بسياري از جوانان اسراييلي اين احساس را دارند كه به هر كاري قادرند و ناميرايي و آسيب‌ناپذيري هم با خونشان عجين شده است.
من هنوز به خوبي به ياد دارم كه در تابستان 1967، اندك زماني پس از جنگ شش روزه،‌ گرايش عمومي دانشجويان "دانشگاه كمبريج" كماكان به سود هواداري از اسراييل بود و كمتر كسي به فلسطيني‌ها و مشكل آنها توجه مي‌كرد. اين هواداري عمومي از اسراييل در بسياري از دانشگاه‌هاي غرب با 10 سال پيش از آن كه بر بستر بحران كانال سوئز اسراييل، فرانسه و انگلستان با مصر وارد جنگ شدند عملا تفاوت چنداني نداشت و از يك روند ثابت و بي‌نوسان حكايت مي‌كرد. در محافل ديپلماتيك هم،‌ اين تنها محافظه‌كاران عرب بودند كه دولت يهود را به باد انتقاد مي‌گرفتند.
پس از سال 1967 هم تا مدتي كماكان جو عمومي به سود اسراييل بود. هواداري گروه‌هاي راديكال برآمده از جنبش دانشجويي 1968 از فلسطيني‌ها و تبليغ آنها بر عليه اسراييل هم كم و بيش با شناختي كه رسانه‌ها و سيستم‌هاي آموزشي از معصوميت و قرباني‌شدن يهوديان در جريان جنگ جهاني دوم (هولوكاست) به مردم مي‌دادند جبران و كم‌اثر مي‌شد. به عبارت ديگر،‌ آن بخش از وجهه و اعتبار اسراييل كه از رهگذر اشغال سرزمين‌هاي عربي از دست رفته بود از طريق تاكيد بر هويت مشترك با يهوديان قرباني جنگ جهاني دوم كم و بيش احياء مي‌شد. حتي ساخت شهرك‌هاي غيرقانوني در مناطق اشغالي و يا تجاوز به لبنان در سال 1982 هم نتوانست توازن در افكار عمومي بين‌المللي را به ضرر اسراييل تغيير دهد. در آن سال‌ها حتي آناني كه مجدانه تلاش مي‌كردند <مساله فلسطين> به فراموشي سپرده نشود نيز،‌ اذعان داشتند كه حرفهايشان گوش شنواي چنداني پيدا نمي‌كند و به اين ترتيب اسراييل هر چه كه به سود خود مي‌ديد انجام مي‌داد.
امروز اما وضعيت دگرگون شده است. با نگاهي به گذشته مي‌توان دريافت كه پيروزي سال 1967 در جنگ شش روزه و نيز تداوم اشغالي اراضي‌اي كه در اين جنگ به تصرف اسراييل درآمد عملا به <نكبت> دولت يهود بدل شده و خدشه‌اي بزرگ بر اعتبار اخلاقي و سياسي آن وارد آورده است. عمليات اسراييل در ساحل غربي و نوار غزه بيش از پيش رفتار و رويكردي سوء و نامطلوب را از اين كشور در برابر ديدگان جهانيان گذاشته است. ممنوعيت عبور و مرور، ايستگاه‌هاي كنترل وبازرسي، تخريب خانه‌هاي فلسطينيان با بولدوزر، تحقير عمومي ، ترورهاي هدفمند، ايجاد ديوار امنيتي و ... همه و همه اينك جزيي از پرونده اشغالگري و سياست معطوف به سركوب اسراييل به شمار مي‌روند كه حاصلش چرخش در قضاوت عمومي نسبت به اين كشور و مردمانش است. در واقع،‌ تا همين چندي قبل بخش‌هايي از جهانيان در چهره اسراييل كشوري فوق‌مدرن، بناشده بر دوش بازماندگان هولوكاست و بنيادگذاراني نستوه را مشاهده‌ مي‌كردند كه در درون آن انسا‌ن‌هايي دموكرات و صلح‌دوست سكني گزيده‌اند. اينك اما نماد اسراييل كه به صورت كاريكاتور در رسانه‌هاي بين‌المللي بازتاب مي‌يابد اغلب يك تانك جنگي است با <ستاره داوود> بر بدنه آن. حالا ديگر تنها اقليتي از مردم جهان اسراييل را در نقش قرباني مي‌بيند، در حالي كه در اين باره كه قرباني واقعي همانا فلسطينيان هستند يك اجماع نسبتا گسترده به وجود آمده است. اينان حالا جاي يهوديان كه تا كنون يك اقليت سركوب شده و تحت تعقيب به شمار مي‌رفت را گرفته‌اند،‌ چرخشي كه اسراييل نيز اينك با آن تعريف جديدي پيدا كرده است. استعمارگران و يا نژادپرستاني بسان سفيدپوستان آفريقاي جنوبي از جمله القابي است كه اينك اينجا و آنجا به اسراييل اطلاق مي‌شود. چنين مقايسه‌هايي براي اعتبار اخلاقي اسراييل سخت مهلك است و تصويري را هدف قرار مي‌دهد كه زماني مشروعيت متقاعد كننده‌اي براي دولت يهود ايجاد مي‌كرد: جزيره‌ دموكراسي كوچك و آسيب‌پذير و بهشتي از آزادي و حقوق در دريايي از رژيم‌هاي استبدادي و سركوبگر. اما انسان‌هاي دموكرات نه يك ملت بي‌پناه را محاصره مي‌كنند،‌ نه حقوق بين‌الملل را مورد بي‌اعتنايي قرار مي‌دهند و نه خانه و كاشانه ديگران را مصادره مي‌كنند.
تصويري كه اسراييل از خود ارائه مي‌دهد حاوي دوگانگي‌ها و تناقض‌هايي است؛ ما قوي هستيم، ما آسيب‌پذيريم. ما خودمان سرنوشت خودمان را رقم مي‌زنيم، ما قرباني هستيم. ما كشوري متعارف و عادي هستيم، ما خواهان آن هستيم كه جهان با ما رفتار و رويكردي ويژه داشته باشد! اين تناقض‌ها البته تازه نيستند و از همان ابتدا جزيي از تعريف و تصويري بوده‌اند كه اسراييل از خود ارائه مي‌داده است. اينك اما معرفي كردن خود به عنوان قرباني،‌ و تبليغ اين شعار كه <همه مي‌خواهند به ما ضربه بزنند> ديگر كمتر همبستگي و احساس عطوفت براي اسراييل و مردمانش برمي انگيزد. حتي تمسك به هولوكاست به عنوان ابزاري براي توجيه رفتار كنوني اسراييل نيز جواب نمي‌دهد. تا پايان جنگ سرد مي‌شد با كارت جنايات آلماني‌ها و ديگر اروپايي‌ها بازي كرد و اين اتهام را اقامه نمود كه اينان نمي‌خواهند مسووليت آنچه كه در كشور خودشان بر سر يهوديان آورده‌اند را بپذيرند. ولي حالا كه ديگر ماجراها و كشت‌وكشتارهاي جنگ جهاني دوم در حال عقب‌نشيني به كلاس‌هاي درس و صفحات تاريخ‌اند شمار آناني افزايش مي‌يابد كه نمي‌توانند درك كنند چگونه مي‌توان با استناد به جنايات جنگ مزبور رفتار ناشايست خويش را در زمانه و مكاني ديگر توجيه نمود. در منظر يك شهروند جهان وضعيتي كه در طي آن مادر مادر بزرگ يك سرباز اسراييلي در اين يا آن اردوگاه مرگ هيتلري جان سپرد هيچ توجيه و عذر قابل قبولي براي تحقير يك فلسطيني كه در صف عبور از پست بازرسي اسراييلي‌ها ايستاده نيست. "آشويتس را به ياد‌ آر" را ديگر نمي‌توان به عنوان پاسخ و دليل اين رفتار و رويكرد غيرانساني ارائه نمود.
تل‌آويو و متحدانش دوباره با جار و جنجال دست به دامن اين ادعاي قديمي مي‌شوند كه: چون اسراييل يك كشور يهودي است آماج حمله و انتقاد قرار مي‌گيرد. واقعيت اين است كه چنين اتهامي هميشه تكخال واشنگتن و تل‌آويو در مواجهه با انتقادات عليه رفتار و سياست‌هاي اسراييل بوده است. من به عنوان استاد دانشگاه، در مورد چرخش در ذهنيت و نگاه دانشجويان نسبت به اسراييل و رابطه آمريكا با آن شگفت‌زده‌ام. براي مثال در ماه مه گذشته در دانشگاه نيويورك كلاس‌هايي در مورد تاريخ اروپاي پس از جنگ داشتم. تلاش من اين بود كه جايگاه جنگ داخلي اسپانيا در خاطره سياسي اروپاييان و قضاوتي كه ما مبتني بر درك و دريافت‌هاي ارزشي‌امان نسبت به اسپانياي دوران فرانكو داريم را به دانشجويان جوان آمريكايي توضيح دهم. جوهر صحبت من اين بود كه اسپانياي فرانكو در متن دوراني از شكوفايي ليبراليسم چيزي جز نماد استبداد و سركوب و جز مايه شرمساري باورمندان به ارزش‌هاي ليبرالي و آزادي‌ نبود و به همين خاطر هم از سوي جامعه جهاني در انزوا قرار گرفته بود. من به دانشجويان گفتم كه در نيمه دوم سده گذشته از جنبه آگاهي‌ها و ارزش‌هاي دموكراتيك به هيچ كشوري مانند اسپانيا به ديده منفي نگاه نشده است. يك دختر دانشجو حرفم را قطع كرد و پرسيد: <در مورد اسراييل چطور؟> با تعجب ديدم كه بخش بزرگي از دانشجويان حاضر در سمينار كه در ميان آنها يهودي هم وجود داشت با او ابراز موافقت مي‌كنند. زمانه اين گونه دستخوش تغيير مي‌شود. اين كه كشوري از سوي دانشجويان آمريكايي با اسپانياي فرانكو مقايسه شود بايد براي اسراييلي‌ها تكان‌دهنده و تامل‌برانگيز باشد.
رهبران كشورهاي ديگر به موقع خود جهت‌گيري‌هاي نوين مشابه‌اي را در سياست‌ها و رويكردهاي خود رقم زده‌اند. زماني كه براي "ژنرال دوگل" مشخص شد سلطه بر الجزاير كه تاريخي بسيار درازتر از حضور اسراييل در كرانه باختري داشت مي‌رود كه به فاجعه‌اي نظامي و اخلاقي براي كشورش بدل شود، دست به اقدام لازم زد و با شجاعت سياسي خارق‌العاده‌اي، ارتش فرانسه را از شمال آفريقا خارج نمود. او در آن زمان 70 سال داشت و سياست‌مداري ماهر و باتجربه شده بود. اسراييل اما اين فرصت را ندارد كه براي بلوغ خويش كماكان منتظر بماند. با 58 سال سن زمان مناسب براي بلوغ و پختگي فرارسيده است.

*پروفسور توني جودت (
Tony Judt) رييس انستيتوي اريش ماريا ريمارك در دانشگاه نيويورك و از چهره‌هاي مطرح در گستره آكادميك آمريكا در زمينه تاريخ اروپا و مسائل مربوط به اسراييل و يهوديان است. مقاله فوق از متن آلماني آن كه در شماره 29 هفته‌نامه فرايتاگ به چاپ رسيده ترجمه شده است.

منبع "تابان

 

 

 


 

 

 

 

 

 

 

نظرات و پیشنهادها:
آدرس پست الکترونيکي :   

فهرست عناوین

» صفحه اصلی

» عناوین کل اخبار

» اجتماعی

» اقتصادی

» سیاسی

» علمی

» فرهنگی

» ورزشی

» استانها

» خارجی

» خبر های منطقه  کرج

» گزارش و تحلیل

» عکس ها

» گفتگو

» یادداشت ها

» مقاله

» پیوند ها

» سرگرمی و امکانات

» جستجوی خبر

http://www.qadrmedia.tv

عناوین کل اخبار  | اجتماعی |  اقتصادی  | علمی | ورزشی | سیاسی  | فرهنگی