»
دکتر حسين دهشيار
كمترين ميزان تاثير و قليل ترين قدرت مانور در صحنه سياست خارجى از آن كشورهايى است كه بلندترين صداها و بيشترين ادعاها را مطرح مى كنند.
محدودترين ميزان نفوذ و مختصرترين توانمندى براى شكل دادن به روند حوادث در صحنه جهانى به وسيله كشور هايى به نمايش درمى آيد كه جزيى ترين توجه و احترام به حقوق اوليه مردم خود را دنبال مى كنند. هرچه مولفه هاى قدرت در صحنه داخلى محدودتر باشد، كشورها در صحنه خارجى تلاش را بر اين قرار مى دهند كه با فراوان گويى اين ضعف را بپوشانند. رابطه معكوسى بين ويژگى هاى داخلى و نمايش خارجى وجود دارد. اين واقعيت تلخ را نمى توان انكار كرد كه غالب كشورهاى غيرغربى در قلمرو صحنه سياست خارجى هزينه هاى سنگينى به لحاظ بى توجهى به حقوق اوليه مردم در داخل مى پردازند.
اين كشورها مجبور هستند به لحاظ ناتوانى در استفاده از ظرفيت هاى داخلى در صحنه بين المللى بدون تمامى مولفه هاى قدرت و توانمندى ظاهر شوند. اين كشورها به جهت ناتوانى در تكيه به بهره مندى از حمايت همه جانبه مردم در قلمرو خارجى به سياست هاى نمايشى متوسل مى شوند تا به مردم خود نشان دهند كه از احترام جهانى برخوردار هستند. تا بتوانند مردم را به اين سو حركت دهند كه مى بايستى از حكومت حمايت كنند. اتحاد جماهير شوروى سقوط كرد. اين اتفاق حادث شد نه به اين جهت كه موشك هاى نشانه گرفته از سوى آمريكا به طرف اين كشور شليك شدند. عراق بعثى سقوط كرد نه به اين جهت كه نزديك به ۱۴۰ هزار نظامى مهاجم تعدادشان فزون تر از تعداد نفرات زير پرچم بود.
سقوط اين كشورها به جهت اين بود كه ظرفيت هاى داخلى حمايت وجود نداشت تا بسيج شوند و حكومت را در قدرت نگه دارند. آنچه منجر به اقتدار غرب در صحنه بين المللى شده به اين خاطر است كه اين كشورها از ابزارهاى متعددى براى تاثير گذارى بر كشورهاى غيرغربى برخوردار هستند و كمترين ميزان آسيب پذيرى را در برابر انتقادات، پرخاشگرى ها و نمايش ها به وسيله كشورهاى غيرغربى در قلمرو خارجى نشان مى دهند. قدرت غرب نه در ميزان تسليحات در اختيار اين كشورها است، قدرت حقيقى كشورهاى غربى ناشى از چگونگى ترتيبات حيات داخلى است، ماهيت روابط مردم و حكومت است كه اقتدار غرب را در صحنه بين المللى شكل مى دهد. رهبران غربى در سياست خارجى هميشه صحبت از حقوق بشر، آزادى هاى فردى، برابرى انسان ها و مقوله هايى از اين دست مى كنند. اينان از اين مفاهيم استفاده مى كنند و كشورهاى غيرغربى را زير فشار مى گذارند كه مى بايستى به اين مفاهيم در داخل كشور خود توجه كنند.
اگر فشارهاى برآمده از غرب در رابطه با حقوق بشر و مثلاً آزادى فردى پذيرفته شود، در صحنه جهانى به منزله پيروزى غرب و عقب نشينى كشورهاى غيرغربى جلوه گرى مى كند. اگر اين كشورها در برابر فشارهاى غرب در رابطه با اين مقوله ها مقاوم شوند، مردم اين كشورها هر چه بيشتر متوجه و حساس مى شوند به اينكه حقوق آنان به وسيله حكومت هايشان رعايت نمى شود. اين خود سبب ساز سست شدن زيربناهاى حيات دهنده قدرت در داخل مى شود. غرب موفق است چون كه اين اجازه را نمى دهد كه كيفيت حيات داخلى آنان به ابزارى در دست كشورهاى غيرغربى تبديل شود تا آنها بتوانند چهره غرب را مخدوش و غرب را مجبور به امتيازدهى به لحاظ تشديد آسيب پذيرى كنند.
دولت آمريكا بيش از ۴۰۰ نفر را در گوانتانامو به دليل مظنون بودن به عمليات تروريستى نگه داشته است. دولت آمريكا براى محاكمه اين مظنونين به اقدام از طريق ايجاد دادگاه هاى نظامى عمل كرده است. در داخل آمريكا بسيارى مخالفت وسيع خود را اصولاً با نفس وجود گوانتانامو از همان آغاز اعلام كردند. اين مخالفت ها سرانجام هويت حقوقى هم يافت. ديوان عالى آمريكا كه از ۹ عضو آن حداقل پنج نفر محافظه كار محسوب مى شوند به دفاع از حقوق اوليه زندانيان پرداخت. ديوان عالى آمريكا اعلام كرد كه رئيس جمهور آمريكا طبق قوانين حاكم بر كشور و اصولاً با توجه به مفاد قانون اساسى آمريكا فاقد اختيارات ضرورى براى محاكمه نظامى زندانيان گوانتانامو است كه احتمالاً در كشتار آمريكاييان هم دست داشته اند. چون كه اين به معناى نقض چارچوب هاى حقوقى تاسيس شده به وسيله كنوانسيون ژنو است. چون اقدام دولت آمريكا در تعارض با قانون اساسى و مقررات بين المللى در رابطه با حقوق زندانيان است پس حقى براى حكومت آمريكا وجود ندارد.
در كشورى كه حقوق كسانى كه عليه منافع آن اقدام كرده اند، به ترتيبى به رسميت شناخته مى شود و حكومت اعلام مى كند كه نظرات ديوان عالى را به علت وظيفه بندى مى پذيرد، پايه هاى اقتدار حكومت تقويت مى شود. اقتدار داخلى منجر به اين مى شود كه كشور در صحنه خارجى با حداقل آسيب پذيرى حضور پيدا كند و ضرورتى براى امتياز دادن به جهت ضعف هاى احتمالى داخلى ندهد. كاهش كاستى هاى داخلى در عين حال كشورهاى ديگر را محروم از اهرم هاى فشار براى گرفتن امتياز مى كند. امروزه زندان گوانتانامو به سمبل ضديت با آمريكا تبديل شده است. حال ديوان عالى اين كشور به همراه فشارهاى فراوان از سوى گروه هاى داخلى فرآيندى را شكل داده است كه در نهايت به بسته شدن آن منتهى خواهد شد. اين افزايش اقتدار در خارج است چون احترام به حقوق افراد در داخل حتى دشمنان و مخالفان، قدرت مانور فراوان در صحنه بين المللى فراهم مى آورد. رئيس جمهورى كه در داخل بايد قبول كند اشتباه كرده است و حقوق اوليه را نقض كرده است در خارج مجبور نيست براى حفظ اعتبار امتياز بدهد.
|