»
معصومه دهمرده
سيستان ، سرزمين افسانه اي تاريخ کهن ايران ، سرزمين وسيع و حاصلخيزي است که در جنوب خاوري ايران واقع شده است. از روزي که مردم ايران و بويژه سيستان اسلام را پذيرفتند و از روزي که شيعه حضرت علي ع و مريد خاندان رسالت و ولايت شدند، اکثر نقاط اين سرزمين پر است از قدمگاه و زيارتگاه به نام اين بزرگواران.
تاريخ سيستان پر است از وقايع مرگبار، وبا، طاعون ، آبله ، سيل و خشکسالي که گاهي جمعيت آن به يک سوم کاهش مي يافت و مردم به اوليا و اوصيا متوسل مي شدند، آنان را به درگاه خداوند واسطه قرار مي دادند و به دليل نهاد پاکشان اين اتکا به اوليا بارها موثر واقع شده است.
از آن روزگار به بعد در سيستان رسم شده بود هر کسي در گوشه و کنار، خواب يکي از اوليا را مي ديد، همانجا را نشان مي کرد و به عنوان آن حضرت بنا مي ساخت و به زيارتگاه مبدل مي شد. در کنار اين مکان ها چند درخت «گز» نيز مي کاشتند که دير يا زود، درخت تنومندي مي شد و چه بسيار تکه پارچه هاي رنگارنگ که به نيت نذر و تبرک بر شاخه هاي آنها بسته مي شد. بعضي نيز از «کوه خواجه» سنگهاي نسبتا بزرگ را به زيارتگاه ها مي آوردند و گاو و گوسفند و... به عنوان قرباني بر اين سنگها ذبح مي شد. اما در گوشه اي از اين سرزمين ، زيارتگاهي واقع شده است که شايد اگر آن را متفاوت ترين زيارتگاه سيستان نام گذاريم ، چندان به بيراهه نرفته ايم.
زيارتگاهي که ورود آقايان به آنجا ممنوع است و مزار «بي بي دوست» نام دارد. اين مزار در خاور شهر زابل و در دشتي گرم و خشک و روي تپه هاي باستاني قرار گرفته است و بنا به عقيده عده اي متعلق به عصر اشکانيان است. گفته شده اين مزار متعلق به خواهر سيداقبال است که مزارش در سيستان قديم و افغانستان فعلي واقع شده است و به گفته مولف رساله چهل مجلس ، سيداقبال از شاگردان شيخ احمدجامي شاعر معروف ايراني است. عده اي نيز او را از نوادگان دختر امام حسن ع مي دانند و عامه مردم نيز چنين معتقدند: در روزگاران گذشته سيده اي با برادر خود سرگرم شباني بوده که مردي قصد تجاوز به او را مي نمايد، دختر مي گريزد تا به جايگاه کنوني زيارت مي رسد و از فرط خستگي از رفتن باز مي ماند و در اين هنگام دعا مي کند که اي زمين مرا درياب و زمين نيز به خاطر پاکي و صداقت او دهان مي گشايد و او درون خاک ناپديد مي شود. در حالي که گوشه اي از چادر او بيرون مي ماند. از آن زمان به بعد جايگاه فرو رفتن او در زمين به زيارتگاه تبديل مي شود و پاکي و نجابت آن دختر سيده زبانزد همگان مي گردد. هم اکنون روي مقبره با پارچه سبزرنگ پوشيده شده است و عده اي نيز به قصد نذر و تبرک آن را مي برند و در صورت اجابت درخواستشان ، به جاي آن شال سبزرنگ ديگري پهن مي کنند.
يک درخت کهنسال «گز» در کنار مقبره چنان ريشه دارد که گويي مقبره را در بر گرفته است و مردم براي اين درخت نيز احترام بسيار زيادي قائل هستند و کسي اجازه ندارد به اين درخت آسيب برساند و يا شاخه اي از آن را جدا کند و معتقدند اگر فردي چنين کاري انجام دهد، حتما به او ضرر و زيان خواهد رسيد و سزاي بي احترامي خود را خواهد ديد. بنا به اعتقادات موجود، مردان حق ورود به محوطه مقبره را ندارند و اين در حالي است که مردان نيز به اين زيارتگاه اعتقاد بسياري دارند و حاجات خود را توسط زنان به «بي بي» مي رسانند. زنان هنگام زيارت به درخت کهنسال آنجا پارچه مي بندند و نيت مي کنند و معتقدند اگر بي بي خواسته آنان را اجابت کند، پارچه باز مي شود و به همين دليل درخت زيارتگاه هميشه سرشار از پارچه هاي رنگارنگ و در بين پارچه ها زنگوله هايي نيز بسته شده است که افراد هنگام حرکت به دور مقبره ، شاخه درخت را تکان مي دهند و صداي دلنواز زنگوله ها در زيارتگاه مي پيچد و به اين وسيله حاجات خود را نزد بي بي بيان مي کنند. عروس و دامادهاي منطقه نيز به رسم موجود، روز سوم پس از ازدواج ، براي دعا و درخواست خوشبختي در زندگي به زيارت اين مکان مي روند و چنانچه نذري به گردن داشته باشند، ادا مي کنند و براي تداوم خوشبختي در زندگي در مکاني در نزديکي مقبره ، شمع روشن مي کنند که تقريبا هميشه شمعهاي بسياري در حال سوختن است.
آرامگاه بي بي دوست در بين مردم استان و استان مجاور (خراسان) و نيز عده اي از مردم افغانستان ، داراي اهميت خاصي است و معتقدان زيادي دارد. بيماران بسياري نيز با مراجعه به اين زيارتگاه شفا يافته اند، بويژه بيماران لاعلاج که از درمان نزد پزشکان نااميد شده اند، آخرين اميدهاي خود را در اين مکان ها جستجو مي کنند و هنگامي که شفا مي يابند، از مراجعان دائمي اين زيارتگاه ها مي شوند.
|