»همسرسخنگوی دولت چندروزپس ازانتشارخبر عذرخواهی برادرش ازهاشمی وخاتمی يادداشت جدیدی ازخودرا برروی سایت انصار قرارداد.
دراین یادداشت که با عنوان «بلبشوي ديپلماسي معنادار»منتشرشده رجبی با اشاره به نامه ي خاتمي و هاشمي رفسنجاني به شخصيت هاي مهم جهان مي نويسد: اين كار يعني دست و پا زدن براي بقا و حيات از دست رفته سياسي با تقليد بي جا از رفتار ابتكاري و مخلصانه و نتيجه بخش احمدينژاد!
متن كامل اين يادداشت در پي مي آيد:
میانجگری هاشمی و خاتمی در جنگ اسرائیل علیه لبنان، به صورت رسمی و با نامهنگاری پر سر و صدا باب یک دیپلماسی جدید را در کشور میگشاید! نامهنگاری این دو نفر، یکی به پادشاه عربستان سعودی و دیگری به چند چهرۀ معروف اروپایی و.... برداشتها و بازتابهای مختلفی میتواند داشته باشد. از جمله اینکه در داخل کشور همگان متوجه خواهند شد که این دو چهره، سیاستمردان برجستهای هستند که توان حل مشکلات بینالمللی را دارند، و چنان مورد وثوق، علاقه و قبول سران دیگر کشورها هستند، که حتی بدون داشتن مسؤولیت و جایگاه سیاسی هم باید وارد مناقشهای چنین فاجعه آمیزشوند. دیگر آنکه در صورت پاسخ مثبت مخاطبان (که احتمال آن ضعیف نیست، و شاید از پیش تدارک دیده شده باشد!!) ملت ایران به این امر مهم دست یابند که قدرت سیاسی بینالمللی در کجا متمرکز است که مردم از آن غافل بودهاند. مثلا پادشاه عربستان که روابط بسیار نزدیکی با آمریکا دارد، و این نکته در نامه هاشمی تصریح شده است، سران جهان اسلام را دعوت به یک نشست اضطراری میکند، و یا از نویسنده نامه بخواهد، شخص او به حل مسأله بپردازد! یا اینکه دولتهای جنایتکار اروپایی که با نژاد پرستی فاحش، مسأله هستهای ایران را به یک بغرنج ضد انسانی و ضد حقوقی تبدیل کردهاند، در خواست خاتمی را به وسیلۀ اندیشهگران و سیاستمداران بشر دوستشان پذیرفته، و حتی همراه با آمریکای بشر دوست، به "عقب نشینی متمدانه در روند گفتگوی تمدنها" تن دهند؟!!
آنوقت است مردم ايران متوجه خواهند شد براي روي كار آمدن مجدد و سريع اصلاح طلبان و كارگزارانيها و نامزد هاي ويژهْ شان، از جهان غرب و نزديكان به آمريكا، چه "هورايي" سر داده خواهد شد! واقعيت آن است كه اگر چه به طور اصولي و طبيعي نبايد به پاسخ نامهها اميد داشت، اما ميتوان حدس زد كه نويسندگان آنها، پيشاپيش از نتيجه بخشي نامههاي خود آگاهي داشتهاند!! نكته حائز اهميت آنكه در حالي كه نامه الهي-سياسي دكتر احمدينژاد به "بوش" جهان را به شگفتي و تأمل واداشت، و سبب گرديد تا حتي در كشور آمريكا روشنفكران، سياستمداران و صاحب نظران سياسي، دولت آمريكا و شخص"بوش" را در پاسخ دادن ويا ندادن به محاكمه بكشاند، از سوي همين منابع و مراكز، مأموراني با سخن و قلم در راستاي منافع آمريكا به لجن پراكني پرداختند. هم چنين نامه به "مركل" نيز توسط همان ايادي به چالش گرفته شده، و بزرگترين ايراد آنها در 2 نكته است: چرا رئيسجمهور نامه مينويسد؟ و چرا نامههايي كه پاسخ ندارد مينويسد؟ آيا نامههاي كسي چون احمدينژاد كه غرب را به دليل تمدني و كاركرد جنايتكارانه در افكار عمومي خود غرب افشا ميكند. بايد چه پاسخي از سوي سران جنايتكار داشته باشد؟ اما امروز مردم شاهدند كه نامههاي نوشته شده خاتمي و هاشمي كه حركتهاي تقليدي و خنده آور است. تيتر اول روزي نامههاي لجن پراكن ميشود، آنهم پيش از نوشتن نامه! اين كار يعني دست و پا زدن براي بقا و حيات از دست رفته سياسي با تقليد بي جا از رفتار ابتكاري و مخلصانه و نتيجه بخش احمدينژاد! بايد منتظر ماند تا پاسخها از راه برسد. اما به هر حال در عرصه سياست، گمانهزني، پيشبيني و احتمالات بيضرر است، و در چنين شرايط و حركاتي به طور قطع مفيد هم هست. با اين وجود نميتوان و نبايد براي ملت در "بلبشوي ديپلماسي معنا دار" آن هم در اين شرايط حساس، تابلو "منع عبور" بي تأمل نصب كرد.
|