»«هاشم آقاجري» گفت: امروز بعد از صد سال به نظر ميرسد بخشي از آنچه در دستور كار مشروطيت قرار داشته، هنوز در دستور كار ايران قرار دارد.
عضو سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي كه در نشستي در دفتر حزب استاني جامعهي مدني در همدان به مناسبت سالگرد يكصدمين سال مشروطيت سخن ميگفت، افزود: حكومت قانون، تفكيك قوا، آزادي، استيفاي حقوق ملت و جلوگيري از خودكامگي قدرت و غيره، بخشي از دستور كار مشروطيت بود.
وي اضافه كرد: جامعهي ايران دورهي قاجاريه تا دورهي ناصرالدين شاه يك حكومت استبدادي از نوع شرقي بود كه با ديكتاتوري متفاوت است، ديكتاتوري، ديكتاتوري طبقه است و ديكتاتور به عنوان نمايندهي يك طبقه بر طبقات ديگر ديكتاتوري ميكند، اما استبداد شرقي استبداد شاه است؛ استبداد فردي او بر تمام طبقات اجتماعي و اين جامعه هنوز تبديل به يك ملت نشده بود، جامعهاي بود كه تا دوران مشروطيت شبه امپراطوري بود.
اين استاد دانشگاه تصريح كرد: صفويان به نوعي بر اساس آنچه ايدئولوژي شيعي ميخواندند دولتسازي كردند، اما دولت صفوي دولت مدرن نبود و جامعهي عصر صفوي نيز يك ملت نبود و اساسا مفهوم ملت و هويت ملي براي مردم ناشناخته بود.
وي ادامه داد: تا مشروطيت ما دولت مدرن نداشتيم و ميتوانيم بگوييم يك جامعهي ماقبل مدرن بوديم. در عين حال اين جامعه يك جامعهي توسعهنايافته بود. دورهي صفويه آخرين دورهي رشد جامعهي ايراني در چارچوب كلاسيك است و اين درست همان زماني است كه شاه اسماعيل در ايران حكومت صفويه را تشكيل ميدهد. اروپاييان از قرن 16 تا 18 درگير ساختن جامعهي خود بودند و زمينهي پيدايش نوعي تغيير در جامعه در اين قرن كامل شد. يعني جامعهي فئودالي فرو ريخت و زمينهي پيدايش انقلابهاي بورژوايي و صنعتي در اروپا فراهم شد.
آقاجري ادامه داد: يكي از مسائلي كه در اوايل مشروطيت مطرح ميشود، تشكيل بانك ملي و سرمايهي ملي است و در عين حال بحث عدالتخواهي نيز مطرح است. مشروطيت با شعار عدالت شروع ميشود. عدالت فقط تقسيم نان نبود، بلكه ابعاد مختلفي داشت. البته همه اقشار درك يكساني از مفهوم عدالت نداشتند، ولي يك چيز را ميدانستند و آن اين كه وضع موجود خوب نيست و بايد عدالت برقرار شود.
وي اضافه كرد: معمولا تحليلهايي كه راجع به مشروطيت ميشود يك مشكل دارد و آن اين است كه گاهي تقليلگرايانه است، يعني ابعاد مختلف مشروطيت را به يك بعد تقليل ميدهد. مشروطيت يك پديدهي تاريخي است و بايد در فرايندي تاريخي و كاملا زمينهاي مطالعه شود.
عضو سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي با طرح اين پرسش كه «آيا انقلاب مشروطه شكست خورد يا پيروز شد؟»، ادامه داد: شكست و پيروزي نسبي است، البته انقلاب مشروطه به همه اهدافش نرسيد، اما آيا تحولي در جامعهي ايران ايجاد نكرد؟ قطعا ايجاد كرد.
آقاجري اظهار داشت: مشروطه يك تحول در جامعه بود و مطمئنا تغييراتي ايجاد كرد و اگر اتفاق نيفتاده بود هنوز ما بر سر مفاهيم لنگ بوديم. مشروطه كه آمد، حداقل فرهنگ سياسي دچار تغييراتي شد و به گونهاي بود كه حداقل دولت رضاشاهي نتوانست مجلس را تعطيل كند. مطمئنا اگر مشروطيت نبود، نظامي كه در سال 57 با انقلاب شكل ميگرفت، ديگر جمهوري اسلامي نميشد و مستقيم حكومت اسلامي ميشد. البته با توجه به تمام شرايط ديگر يعني جامعهي ايران، روشنفكران و قضاياي ديگر.
وي افزود: به هر حال مشروطيت ميخواهد نوعي قدرت دوگانه را بپذيرد، يعني آمد و گفت حكومت وديعهي الهي است كه مردم به شاه ميدهند و شاه هم به طور مادامالعمر سلطنت در خاندانش ميماند و موروثي است، مشروطيت قدرت حاكميت دوگانه بود. يعني پذيرفته بود كه يك حوزه را ملت نميتواند تغيير بدهد. امروز برخي همچنان اين نسخه را تجويز ميكنند و به نظر من اين نسخه از نظر تاريخي دورهاش به پايان رسيده است.
آقاجري اضافه كرد: رضا شاه و به ويژه پسرش اول كه آمده بود خيلي دموكرات بود؛ شاه دموكرات، شاه جوانبخت و ملتدوست اما همين شاه هر چه بيشتر در قدرت ماند از ملت بيشتر فاصله گرفت و استبداد در او شكل گرفت و رسيد آنجا كه شد «خدايگان آريامهر».
وي ادامه داد: ما امروز چارهاي نداريم، جز اينكه جمهوريت را به معني كامل كلمه بپذيريم. پروژهي مشروطيت اين بود كه ملتسازي دموكراتيزه كند، يعني همه بشوند شهروند صرفنظر از كرد و ترك و لر و همه به پارلمان بيايند و ملتي به نام «ملت ايران» ايجاد شود و ديگر تفاوتي بين ترك و عرب و شيعه يا غير شيعه نباشد.
آقاجري با بيان اينكه روحانيت در ايران يك نهاد بسيار مهم و بينظير است، گفت: كساني كه فكر ميكنند ميتوان پروژهي جمهوريخواهي را به طور عملي در جامعه بدون اينكه نسبتي با اسلام داشته باشد، پيش برد در اشتباه محض هستند، چون پروژهي روشنفكري ديني در انقلاب مشروطيت بود كه انقلاب مشروطيت اتفاق افتاد.
آقاجري همچنين تصريح كرد: در جوامع توسعهنيافته كه مردم درگير نان شب هستند دموكراسي يك موضوع لوكس است.
|