»
رئيس قوه قضاييه در دستور ويژه اى خواستار بررسى ماجراى ربوده شدن دختربچه اى در آلمان و انتقال غيرقانونى وى ازسوى پدرش به خاك ايران شد.
پدر مليكاى ۴ ساله، در حالى دختربچه اش را پنهان كرده است كه دستگاه هاى قضايى ايران و آلمان حق نگهدارى و حضانت بچه را به مادرش سپرده اند.

چشم به راه دختر ساعت ۱۶ عصر روز يكشنبه ۱۸ دى ماه سال ۸۴ _ هشتم ژانويه ۲۰۰۶ ميلادى _ زن ۲۹ ساله ايرانى با چهره اى مضطرب و هراسان در ميدان مركزى شهر هامبورگ آلمان ايستاده بود و چشم هايش را به اطراف مى چرخاند تا اثرى از دختر ۴ ساله اش ببيند. قرار بود پدر ايرانى «مليكا» پس از جشن تولد دختر دوستش، دختربچه را به مادرش برگرداند، زن جوان آخرين بار شب قبل با دخترش تلفنى حرف زده بود و از صبح هر چه با موبايل شوهر سابقش تماس گرفته بود، جوابى نشنيده بود. يك ساعت چشم به راهى كافى بود كه مادر «مليكا» مطمئن شود دختربچه اش از سوى پدر وى ربوده شده است و اين مرد حتماً مى خواهد «مليكا» را به ايران بازگرداند. زن جوان با رساندن خود به كيوسك تلفن عمومى با خانواده اش در ايران تماس گرفت، صدايش مى لرزيد و از آنان خواست به فرودگاه بروند تا شايد «مليكا» به همراه پدرش در آنجا ديده شود.
اداره پليس آلمان
هنوز غروب نشده بود كه «شيلا» به همراه يكى از دوستانش وارد اداره پليس هامبورگ شد و گريه كنان پيش روى بازرس آلمانى ايستاد، او با ارائه مدارك دادگاه هامبورگ كه نشان مى داد حق نگهدارى از دختر بچه ۴ سال اش به طور قانونى و با رضايت پدرش به وى داده شده است و گفت: «قرار بود پس از متاركه من و پدر «مليكا» او شنبه هاى هر هفته از ساعت ۱۱ صبح تا ۶ بعدازظهر نزد پدرش باشد حتى به خاطر برخى شلوغ كارى هاى شوهر سابقم گذرنامه هاى آلمانى و ايرانى و حتى شناسنامه او در اختيار وكيلش بود تا نتواند مليكا را با خود ببرد و من از طريق دادگاه، «مليكا» را ممنوع الخروج كرده بودم. ایران به نقل ازوى نوشت : «اين بار به بهانه اينكه جشن تولد دختر دوستش است اجازه گرفت تا «مليكا» يك شب نزد او بماند، پذيرفتم اما دلهره داشتم تا اينكه سرقرار رفتم و هر چه ايستادم خبرى از «مليكا» و پدرش نشد، به موبايلش زنگ زدم هيچ جوابى داده نشد و احتمال مى دهم آن دو بخواهند آلمان را ترك كنند.» پليس هامبورگ از آنجا كه مليكا، ممنوع الخروج بود و پدرش نيز بدون مداركش نمى توانست خاك آلمان را ترك كند از مادر «مليكا» خواست به جست وجوهايش ادامه دهد و اگر ردپايى از آنان به دست نيامد نزد پليس بازگردد.
مليكا در ايران ساعت ۲۱ و ۴۵ دقيقه همان روز، خانواده مادر «مليكا» كه در فرودگاه مهرآباد پروازهاى آلمان را زير نظر داشتند پدر و دختر را ديدند كه مانند همه مسافران از بازرسى فرودگاه گذشتند و اين در حالى بود كه همه مدارك آنان در خاك آلمان مانده بود و كسى به آن دسترسى نداشت. وقتى مادر «مليكا» در تماس تلفنى با خانواده اش شنيد دختربچه اش از خاك آلمان ربوده شده است بعد از اينكه پليس آلمان را در جريان قرار داد خواستار رسيدگى قضايى و پليسى و بازگردانده شدن دختربچه اش به خاك آلمان شد.
رأى دادگاه آلمان ۴۸ ساعت بعد شعبه ۸۸۷ دادگاه خانواده هامبورگ در منطقه بارمبك به رياست قاضى وينتربرگ به شكايت «شيلا رضاقزوينى»، رسيدگى كرد و خود را با توجه به توافقنامه صلاحيت ادارات و اجراى قانون حمايت از كودكان خردسال _ MSA _ صالح به بررسى اين پرونده خانوادگى دانست. در رأى قاضى وينتر آمده است: «پدر مليكا، در آخر هفته گذشته بعد از ديدار فرزند، او را به مادر برنگردانده و با توجه به ادعاهاى موثق مادر، پدر «مليكا» اين دختر را مخفيانه به ايران ربوده است، اين عمل يك تخلف آشكار از قرارى است كه بين پدر و مادر روز سوم نوامبر ۲۰۰۵ _ ۱۲ آبان ماه سال ۸۴ _ در دادگاه منعقد شده بود. در اين توافقنامه پدر «مليكا» پذيرفته بود كه محل زندگى هميشگى دخترش در خانه مادر بوده و او بتواند روزهاى شنبه هر هفته مليكا را ملاقات كند و ساعت ۱۸ بعدازظهر اين ملاقات به اتمام برسد و دادگاه حق سرپرستى را به مادر داده بود. علاوه بر اين ربودن مليكا به ايران به وسيله پدرش يك تخلف آشكار غيرقانونى بوده است چرا كه طبق توافقنامه و رأى دادگاه، پدر و مادر مليكا يا هر كس ديگر اجازه ندارد مليكا را از مرزهاى آلمان و از مرزهاى كشورهاى قرارداد شنگن خارج كند. قاضى وينتر در بخشى از رأى با تأكيد بر ساقط شدن حق سرپرستى پدر «مليكا» آورده است: «جدا كردن ناگهانى و قاطع مليكا از مادرش باعث خطر آسيب روحى به مليكا كه تكيه گاه اصلى اش و عاطفى اش مادر بوده، شده است و همه اين دلايل باعث مى شود كه حق سرپرستى تنها به مادر داده شده و پدر او مكلف است مليكا را به آلمان بازگرداند و همچنين طبق قانون ايران در هر حال حق حضانت مليكا، تا سن هفت سالگى به مادر تعلق مى گيرد پس پدر مليكا به دستور عاجل دادگاهى موظف است كه بچه را فوراً به مادر بازگرداند.»
شكايت در ايران مادر مليكا، وقتى با فيلمى كه خواهرش در ايران از دختربچه او در حال رفتن به استخر زنانه همراه عمه اش گرفته بود مطمئن شد كه «مليكا» از خاك آلمان قاچاق شده است، براى بازپس گرفتن دختربچه اش به ايران سفر كرد. اين زن در طرح شكايتى نزد قاضى شعبه ۲۶۴ دادگاه خانواده (۲) گفت: «حدود ۶ سال پيش با مردى كه عموى دوست خواهرم بود و در آلمان زندگى مى كرد، ازدواج كردم، او دندانساز بود و از ۱۵ سال پيش در آلمان بسر مى برد، وقتى نزد اين مرد رفتم متوجه رفتارهاى خشن او شدم، اومن را به باد كتك مى گرفت تا جايى كه بينى ام شكست و دو بار با دخالت پليس «آلتونا»ى آلمان، به دادگاه هامبورگ رفتيم. تصور مى كردم با به دنيا آمدن بچه ام، روحياتش تغيير كند تا جايى كه مطلع شدم او قبل از من با دخترى آلمانى ازدواج كرده است و از او دخترى ۱۲ ساله به نام «ميشاييل اليزاهام» دارد. باز كوتاه آمدم اما به دنيا آمدن مليكا، هيچ تأثيرى در روحياتش نگذاشت. وقتى به ايران سفر مى كرديم و گلايه مى كردم همه مى خواستند با آموخته هايى كه از داشتن ليسانس روانشناسى همراهم است استفاده كنم، در زندگى به تابلوى ايست خورده بوديم، در خانه اى كه با هم زندگى مى كرديم هيچ حرفى بين ما رد و بدل نمى شد و كاملاً قهر و جدا زندگى مى كرديم حتى يك بار خواستم در ايران با او زندگى كنم اما اختلافمان بيشتر شد، وقتى به آلمان برگشتيم قرار بر طلاق گذاشتيم، حضانت مليكا به من سپرده شد و خود شوهرم نيز تأكيد بر آن داشت تنها مى خواست خانه ما مشخص باشد تا وقتى از ايران به آلمان آمد بتواند مليكا را ببيند اما او را دزديد و به ايران آورد و خواستار بازگرداندن دخترم هستم.
رأى دادگاه ايران رئيس شعبه ۲۶۴ دادگاه خانواده ۲ بعد از بررسى مدارك مادر «مليكا» روز ۱۲ بهمن ماه سال ۸۴ حق حضانت مليكا را براى جلوگيرى از آسيب هاى روحى و روانى دختربچه به مادرش سپرد و مأموران كلانترى با دستور سرپرست اجراى احكام مجتمع قضايى خانواده ۲ مأموريت يافتند تا «مليكا» را به مادر بازگردانند.
بن بست با وجود اينكه دستگاه هاى قضايى ايران و آلمان رأى به سپرده شدن حق حضانت و نگهدارى مليكا، به مادرش داده بودند و از سوى ديگر پليس نيز براى شناسايى مخفيگاه پدر و دختر وارد عمل شده بود با پنهان كارى هاى بستگان پدرى «مليكا» و ادعاى اينكه هيچگاه «مليكا» و پدرش به ايران نيامده اند و نزد آنان نبوده است، سرنوشت مليكا به بن بست خورد. بدين ترتيب، مادر اين دختربچه با مداركى كه نشان مى داد پدر مليكا پس از ربودن دختر بچه او را در ايران پنهان كرده است به طرح شكايت جنايى پرداخت.
دستور داديار جنايى داديار شعبه دوم دادسراى امور جنايى تهران وقتى عكس هايى از مليكا ديد كه همراه عمه اش از استخر زنانه خارج و به خانه وى رفته اند، آنان را به دادسراى جنايى احضار كرد. اين زن كه نمى دانست خاله مليكا، به فيلمبردارى پنهانى از او و مليكا دست زده است ابتدا منكر حضور برادرزاده اش در خاك ايران شد اما وقتى عكس ها را ديد، پذيرفت تا چند روز پيش برادرش و مليكا در خانه آنها پنهان بوده اند اما از سرنوشت آنان اطلاعى ندارد. مادر مليكا كه نگران دختربچه اش است اصرار به رديابى محل پنهان كردن مليكا كرد وداديار جنايى به مأموران اداره ۱۱ پليس آگاهى تهران مأموريت داد تا دست به اقدامات تجسسى زده و با پيدا كردن «مليكا» او را به مادرش بازگردانند. بدين ترتيب، پليس متخصص در زمينه آدم ربايى وارد عمل شد و با وجود بررسى هاى گسترده نتوانست گره كور اين پرونده را باز كند و بن بست ديگرى پيش روى تيم تحقيق قرار گرفت.
نامه اى براى رئيس قوه قضاييه مادر«مليكا» كه مى ديد هيچ پيشرفتى در بازگردانده شدن دختربچه اش به وى نشده است در نامه اى به رئيس قوه قضاييه، آيت الله شاهرودى را در جريان جزئيات پرونده قرار داد. در اين نامه كه به همراه مدارك قضات ايران و آلمان و دستور آنان براى سپرده شدن حضانت مليكا به مادرش بود، زن جوان خواستار دستور ويژه بالاترين مقام قضايى ايران در بازپس گيرى دخترش و اجازه انتقال وى به آلمان كه مقيم آنجا هستند شد.
دستور ويژه رئيس قوه قضاييه آيت الله شاهرودى پس از مطالعه نامه مادر مليكا و مدارك دادگاه ايران و آلمان دستور بررسى ويژه پرونده را صادر كرد و خسرو حكيمى مستشار ديوانعالى كشور در مقام مديركل دبيرخانه قوه قضاييه دستور قضايى آيت الله شاهرودى را در اختيار قاضى شيرج رئيس حوزه نظارت قضايى ويژه قوه قضاييه قرار داد. دستور رئيس قوه قضاييه براى اقدام به سرپرست دادسراى امور جنايى تهران ارسال شده است و تيم تحقيق اقدامات تازه اى را آغاز كرده اند.
|