»روزنامه شرق در شماره ۱۰اسفند ۸۴، یادداشتی با عنوان «مساله یهود، مساله ما نیست» به قلم سردبیرش منتشر ساخته است.
محمد قوچانی در این یادداشت با بیان سیر تاریخی ناقصی از وقایع سیاسی غرب، تاریخ صدر اسلام و همچنین تاریخ ایران باستان و وقایع تاریخ معاصر ایران اینگونه نتیجه گرفته است كه «هولوكاست» یك بازی «یهودی ـ مسیحی» است و اصلا ربطی به اسلام و مسلمانان ندارد و به همین دلیل جمهوری اسلامی نباید وارد آن شود.
فاز اول واقعه همان گونه است كه آقای قوچانی فرمودهاند. یعنی هولوكاست چه در صورت صحت و چه در صورت افسانه بودن، یك بازی یهودی ـ مسیحی است، اما این مساله در فاز بعدی به یك بازی صهیونیست ـ مسلمان تبدیل میشود كه در آن اتحاد یهودیان و مسیحیان در یك طرف و مسلمانان در طرف دیگر قرار دارند؛ آنگاه كه به بهانه ظلم تاریخی مسیحیان به قوم یهود، سرزمینی در قلب ممالك اسلامی به یهودیان برای تشكیل حكومت اهدا میشود!
و آنچه كه رئیسجمهور نیز بیان داشت این بود كه اگر در اروپا به یهودیان ظلم شده است، چرا مسلمانان تاوان آن را باید بپردازند؟ البته این سئوال بدون پاسخ مانده است.
آری «مساله یهود، مساله ما نیست»، اما ناخواسته مساله صهیونیسم مساله ما شده است. مسلمانان همانگونه كه برای تعامل مشترك با مسیحیان مشكلی ندارند، 1400 سال سابقه تاریخی هم موید این مطلب است كه برای تعامل با یهودیان نیز در چهارچوب آموزههای اسلام هیچگونه چالش دینی ندارند و تا زمانی كه از ناحیه دیگران مورد هجوم قرار نگیرند، هیچگاه به آنان صدمهای وارد نكردهاند. اما چالش صهیونیسم با جهان اسلام به گونهای دیگر است. این چالش هنگامی كه به جهان اسلام تحمیل شد، هدفی جز حذف نام اسلام نداشت و به همین دلیل هم بود كه مسلمانان و جنبشهای اسلامی در مقابل آن صفآرایی كردند.
شعار «از نیل تا فرات» به عنوان سرزمین موعود در اندیشه صهیونیستها از مفاهیم اساسی به شمار میرود كه نشان از ذات ناپاك و توسعهطلب آنان دارد. جدای از این شعار بعضی وقایع نیز رخ دادهاند كه برای آنان نمیتوان توجیه و تفسیری جز حمله به جهان اسلام و مسلمانان داشت. اشغال فلسطین، تجاوز به لبنان و سوریه، كشتار مردم فلسطین، ترور رهبران جنبشهای اسلامی، تهدید حمله به تاسیسات هستهای ایران و... هر كدام نشاندهنده این هجوم هستند.
آیا هنوز مساله صهیونیسم مساله ما نیست!
آقای قوچانی احتمالا به دلیل مشغله زیاد و مطالعه بسیار، دچار فراموشی تاریخی شدهاند. ایشان در جایی از یاداشتشان اینگونه آوردهاند: «میدانیم كه مساله یهود هرگز مساله اسلام یا ایران نبوده است.» لازم است برای یادآوری ایشان دو نكته را توضیح دهیم.
اول اینكه فتنهآفرینی یهود در صدر اسلام و تقابل سیاسی ـ نظامی پیامبر اكرم با آنان بر هیچكس پوشیده نیست. جنگ خیبر و غائلههای مختلف دیگر، نمونههایی از تقابل با یهودیان در تاریخ اسلام است. حوادثی كه نشان از تقابل یهودیان با مسلمانان در صدر اسلام دارد.
مساله بعدی اینكه قرآن كریم در نص صریح خود و همچنین ائمه معصومین در احادیثشان یهود را سرزنش كرده و آنان را عامل اصلی فتنه نامیدهاند، به راستی اگر یهودیان برای اسلام و مسلمین به عنوان یك مساله مهم قلمداد نمیشدند، آیا این توصیهها ضروری بود؟!
همچنین مشخص نیست كه جناب آقای قوچانی در این نوشته چرا سعی داشتهاند از واژهی ناآشنای «اسرائیل باستان» در این نوشته استفاده كنند. واژهای كه نه اصالت تاریخی دارد و نه حتی واژهای رایج در میان محققان و پژوهشگران است. شاید ایشان هم به مانند بعضی از سران احزاب جدیدالتاسیس به تازگی با سفرای كشورهای اروپایی دیدارهایی داشتهاند و این واژه محصول آن دیدارهاست.
درمورد تاریخ اروپا هم ذكر این نكته ضروری به نظر میرسد كه بر خلاف ادعای آقای قوچانی نه تنها مسیحیت مبدع سكولاریزم نیست، بلكه حتی پروتستانیزم هم به عنوان مادیترین قرائت از مسیحیت ادعای سكولاریزم را ندارد. سكولاریزم در غرب، محصول رنسانس است. پدیدهای كه به طور كلی جدای از مسیحیت با شیفت مفاهیمی چون خدامحوری، حاكمیت الهی و فئودالیسم به مفاهیمی مثل انسانمحوری، حاكمیت مردم و بورژوازی باعث ایجاد این تغییر در جوامع غربی شد و اصلا فرایند سكولاریزاسیون در جوامع غربی ربطی به مسیحیت ندارد.
در پایان، ذكر این نكته ضروری است كه اسلام و ایران هیچ تقابل ذاتی با یهودیان ندارند و این تقابل با صهیونیستها به خاطر تهاجم آنان به مسلمانان و باورهای اسلامی است.
آیا پیشنهاد میدهید، همچون كبك سر خود را در برف فروكنیم؟!
|