|
تاریخ:26 /11/1384
|
بازدید کنندگان : 426 نفر
|
کد:3747
|
|

|
چاپ خبر
|
عنوان خبر : ولنتاين، وارث جشن اسفندگان |

|
»ماه اسفند و به ويژه روز پنجم آن كه در همه تقويمهاي ايراني «اسفندروز» ناميده ميشود؛ از روزگاران كهن، ماه و روز گراميداشت زمين بارور و بانوان در فرهنگ ايراني دانسته ميشد.
واژه فارسي اسفند يا سپندارمذ، از واژه پهلوي «سپندارمد» و اوستايي «سپَـنتَـهآرمَـئيتي»، گرفته شده است. اصل اين نام همانا «آرمئيتي» است كه واژه سپنته/سپند براي احترام و گراميداشت بيشتر، به آن افزوده شده است. معمولاً سپنتهآرمئيتي را به معناي «فروتني و آرامي پاك و مقدس» ميدانند، اما برخي از پژوهشگران اين معنا را نميپذيرند.
ل. مولتون در Early Zoroasrianism آنرا در اصل «آرا ماتا» به معناي «مادر زمين» ميداند كه با واژه سانسكريت و ودايي «اَرامتي» به معناي «زمين» اينهماني دارد. اين نامگذاري در متن پهلوي «زند وهومن يسن» نيز بكار گرفته شده است و در زبان و فرهنگ ارمنيان ايراني تداول دارد. آنان او را با نام «سپندارمت» ميشناسند و او را «ايزدبانوي باروري» ميدانند. گويا ايزدبانوي مياندورودي به نام «سَـرپانيتو» يا «اِروئا» كه همسر «مردوك» خداي بزرگ دانسته ميشده، خاستگاهي مشترك با سپندارمذ داشته است. چرا كه اِروئا، ايزدبانوي زايش بوده و حتي معناي واژه آن نيز «باروري» بوده است. در مياندورورد باستان و پس از كوچ «كاسيان» آريايي به آنجا، آييني به نام «هَـشادو» در اجراي نمادين وصلت مردوك و اِروئا، و ديگر مناسك مربوط به «ازدواج مقدس» برگزار ميشده است. در هر حال، حتي اگر آرمئيتي نه به معناي آرامي و فروتني، كه به معناي مادر زمين بوده باشد؛ نبايد پيوند و ارتباطهاي «آرامي» و «آغوش مادري» را حتي دستكم به شكل شباهت واژگان آن در زبانهاي هندوآريايي از ياد ببريم.
بنابر اين، واژه «آرمئيتي» به تنهايي و يا به شكل «سپنتهآرمئيتي» در آغاز، نام يا پاژنام «زمين» و به ويژه «زمين بارور» و يا «مادر زمين» بوده، و بعدها به فرشته يا ايزد پشتيبان زمين اطلاق ميشود. در «گاتها» زرتشت (سرود 45، بند 4)، او دختر اهورامزدا دانسته ميشود و پس از آن «سپندارمذ» به پيكر يكي از امشاسپندان يا ياران اهورامزدا در ميآيد.
از آنجا كه در باورهاي كهن، زمين را نيز مانند زنان، بارور، زاينده و پرورشدهنده ميدانستهاند و همه موجودات بر پهنه او و در پناه و آغوش او پروريده ميشدهاند، جنسيت او را نيز «مادينه» فرض ميكردهاند و از همين خاستگاه است كه عبارتهاي زيبا و دلانگيز «مام ميهن» و «سرزمين مادري» بوجود آمده و فراگير شده است. پيشينيان ما، همانگونه كه زمين را زن يا مادر ميدانستهاند، آسمان را نيز مرد يا پدر بشمار ميآوردهاند و تركيبهاي «مادرزمين» و «پدرآسمان» از همين جا برخاستهاند. بيگمان آنان شباهتها و پيوندهايي بين زن و مرد از يك سو، با زمين و آسمان، و بارندگي و رويش گياهان، از سوي ديگر احساس ميكردهاند. همچنين اين را نيز ميدانيم كه در باورهاي ايراني، نسل بشر يا نخستين زن و مرد جهان، به نام «مشي و مشيانه» از ريشه دوگانه گياهي به نام «مهرگياه» در دل زمين بوجود آمده و آفريده شدهاند و در واقع زمين يا سپندارمذ، مادر نسل بشري دانسته ميشده است.
كاركردهاي آرمئيتي يا سپندارمذ در فرهنگ و ادبيات ايراني بسيار فراوان و گسترده است. در «گاتها»ي زرتشت، هجده بار از او ياد شده است و زرتشت بارها او را براي زندگي پاك، براي آرامشبخشي به كشتزاران، چراگاهها و جانوران، و براي پيدايي يك فرمانرواي نيك، به ياري فرا ميخواند. در اساطير ايراني، او بود كه پيشنهاد و فرمان ساختن تيروكماني براي آرش كمانگير را به منوچهرشاه داد تا گستره و آغوشش را براي فرزندان خود، فراخناكتر كند. متن پهلوي «صددر بندهش» او را ياريرسان نويسندگان، به عنوان پديدآورندگان فكر و انديشه ميداند. پلوتارك نقل ميكند كه اردشير دوم- پادشاه هخامنشي- بهبودي همسرش آتوسا را از سپندارمذ طلب ميكند و او به ياري آنان ميشتابد. سراسر اوستا و به ويژه «فروردين يشت» و يسناي 38، آكنده از سخناني در ستايش و گراميداشت زمين و زن است.
در اينجا شايد اشاره به اين نكته هم مفيد باشد كه هر سه واژه آرمئيتي، زمين و زن، از واژگان كهن آريايي يا هندواروپايي هستند كه با اندك تفاوتهايي در ساختار ظاهري و تصريف آنها، در بسياري از زبانهاي هندواروپايي رواج و گستردگي دارند. همچنين يادآور ميشوم كه واژه «زن» با زندگي، و واژه «مرد» با مرگ و مردن در پيوند است. پيشينيان ما زن را بخاطر فرزندآوري، همواره زنده و زندگيبخش ميدانستهاند و مرد را مقطوعالنسل و مرگ او را پايان هستي او بشمار ميآوردهاند. به همين دليل نيز بوده است كه در دوران باستان نسل فرزندان را از جانب مادر ميدانستهاند و اين ارتباط چنداني با نظام «مادر شاهي» يا «زن سالاري» نداشته است. كتيبههاي موجود (به ويژه در ايذه) نشان ميدهد، حتي در دوران عيلاميان نيز با اينكه نظام مادرسالاري وجود نداشته است، اما همچنان در هنگام معرفي خود، گاه بجاي نام پدر به ثبت نام مادر و مادران ميپرداختهاند.
نامگذاري آخرين ماه فصل زمستان بنام اسفند يا سپندارمذ نيز از همين ويژگي باروري و زايندگي زمين سرچشمه گرفته است. چرا كه در همين ماه، نخستين جوانهها از خاك سربرميزند و زايش دوباره زمين را نويد ميدهد. از همين رو، مردمان ايراني اين ماه و به ويژه روز پنجم آن كه با نام ماه همانند است (يعني اسفندروز از اسفندماه يا سپندارمذروز از سپندارمذماه) را روز گراميداشت بانوان ميدانستهاند و در اين روز، مردان آيينهايي براي همسران خود برگزار ميكرده و هديههايي به او ميدادهاند كه متأسفانه آگاهي بيشتري از اين مراسم در دست نيست. همچنين بخاطر آغاز فصل رويش و زراعت، از اين روز با نام «جشن برزگران» كه خود همياران سپندارمذ در سبزاندن و باروري زمين هستند، ياد شده است. منابع موجود نشان ميدهد كه جشن اسفندگان، مانند بسياري از ديگر جشنها و آيينهاي ايراني در انحصار هيچيك از اقوام يا اديان ايراني نيست و به تمامي از پديدههاي طبيعت و روابط انساني برگرفته شده است.
ابوريحان بيروني از اين جشن به عنوان يك جشن كهن ياد ميكند و اضافه ميكند كه اين روز و ماه از ديرباز جشن زنان شوهردار بوده و همسران بر آنان بخشش ميكردهاند. او همچنين نقل ميكند كه در آن زمان اين جشن را با نام «مردگيران» ميشناختهاند، به اين معنا كه زنان از مردان خود هديهاي ميگرفتهاند.
امروزه تا آنجا كه اين نگارنده آگاهي دارد، اين جشن هنوز هم با نام «اسفندي» در بسياري از نواحي مركزي ايران، همچون اقليد، كاشان و محلات برگزار ميشود و زنان در اين روز، براي خوشنودي ايزدبانوي پشتيبان باروري خود، آشي نيز ميپزند كه بنام همين جشن، «آش اسفندي» ناميده ميشود. اين آيين در روستاهاي پيرامون كاشان، همچون نَـشَـلج، اِستَـرك و نياسر، در نخستين روز اسفندماه برگزار ميشود. مري بويس (در تاريخ كيش زرتشتي، جلد يكم) گزارش ميكند كه تا مدتي پيش در روز اسفندگان، زرتشتيان كرمان به صحرا ميرفته و تعداد بيشماري از حشرات و پرندگاني كه از نظر آنان آسيبرسان دانسته ميشدهاند را ميكشتهاند.
با توجه به منابع موجود دانسته ميشود كه اسفندگان روز گراميداشت زمين بارور و همتاي انساني آن يعني بانوان بوده است و نه روز زن به مفهوم مطلق و امروزي آن. به عبارت ديگر منظور از زن، همسر است و نه جنسيت آن. بيروني نيز در نقل آيينهاي جشن، از زن به عنوان همسر ياد ميكند و جنسيت زن را در نظر ندارد. آيينهايي نيز كه امروزه در بسياري از نقاط دور و نزديك ميهن برگزار ميشود، همگي در پيوند با روابط عاطفي و مهرآميز همسران است و ارتباطي با جنسيت زنانه ندارد.
عبارت «روابط عاطفي و مهرآميز همسران» را از روايت بيروني (آثارالباقيه، فصل نهم) است كه آيا در ريشه كهن و باستاني اين جشن، ارتباطهايي با جشن والنتاين (14 فوريه) وجود دارد يا نه. چرا كه زمان برگزاري و بسياري از درونمايههاي ايندو به يكديگر نزديكي و شباهت دارند؛ تنها يكي از آنها پيكري شرقي و ديگري نمود غربي دارد.
برگزاري نوروز در اول اسفند و برگزاري جشن اسفندگان در اول بهمنماه (آنگونه كه كراسنوولسكا در ميان زرتشتيان هند ديده است) و نيز در بيست و نهم بهمنماه، كه از تقويمي نوساخته در سالهاي اخير برخاسته؛ عملي غيرعلمي به گاهشماري ايراني، است.
«ميستاييم اين زمين را، ميستاييم آن آسمان را، ميستاييم روانهاي جانوران سودمند را، ميستاييم روانهاي مردان پيرو راستي را، ميستاييم روانهاي زنان پيرو راستي را، در هر سرزميني كه زاده شده باشند، مردان و زناني كه براي پيروزي آيين راستي، كوشيدهاند، ميكوشند و خواهند كوشيد» (اوستا، فروردينيشت، بند 153 و 154).
|
|
|
|
|