اتاق گفتگو تماس با ما اخبار روز

امروز:

  تاریخ:1 /11/1384

بازدید کنندگان :  769 نفر

 کد:3287

چاپ خبر

عنوان خبر : هولاکاست ایران راچه کسی مطرح خواهدکرد

 

 

»دکتر مجد در کتاب فوق بر مبناي مدارک معتبر موجود در مرکز اسناد ملّي ايالات متحده آمريکا (نارا) ثابت مي‌کند که بزرگ‌ترين نسل‌کشي سده بيستم ميلادي در سرزمين ما، ايران، در زمان جنگ جهاني اوّل رخ داده است. او نشان مي‌دهد که در طول سال‌هاي 1917-1919 بين هشت تا ده ميليون نفر از جمعيت بيست ميليوني ايران در اثر قحطي يا بيماري‌هاي ناشي از سوءتغذيه از بين رفتند. مجد دولت بريتانيا را عامل و مسبب اين هولوکاست مهيب مي‌داند و نشان مي‌دهد که استعمار بريتانيا از سياست نسل‌کشي و امحاء جمعي به عنوان ابزاري براي سلطه بر ايران بهره برد. در آن زمان بخش مهمي از محصولات کشاورزي ايران صرف تأمين سيورسات ارتش بريتانيا مي‌شد که در نتيجه به کاهش شديد مواد غذايي در داخل ايران انجاميد. عجيب‌تر اين‌که ارتش بريتانيا مانع از واردات مواد غذايي از بين‌النهرين و هند و حتي از آمريکا به ايران شد. بر اثر چنين فاجعه عظيمي بود که جامعه ايراني به شدت فروپاشيد و استعمار بريتانيا توانست به سادگي حکومت دست‌نشانده خود را در قالب سلطنت پهلوي بر ايران تحميل کند. مجد با قطعيت چنين نتيجه مي‌گيرد: «هيچ ترديدي نيست که انگليسي‌ها از قحطي و نسل‌کشي به‌عنوان وسيله‌اي براي سلطه بر ايران استفاده مي‌کردند

با دکتر مجد گفتگويي نيز انجام دادم که در فصلنامه تاريخ معاصر ايران (بهار 1382) منتشر شد. او در اين مصاحبه موانع فراواني را که در راه انتشار کتابش در آمريکا ايجاد کردند شرح داد و گفت:

به‌رغم اهميت اين کتاب و يافته‌هاي پژوهشي کاملاً مستند و معتبر آن، من با دشواري بزرگي براي چاپ آن مواجه شدم. بسياري از ناشرين دانشگاهي آمريکا حتي حاضر نشدند اين کتاب را تورق کنند. تجربه من با انتشارات دانشگاه کرنل بسيار روشنگرانه است. اين بنگاه انتشاراتي در سال گذشته کتابي دربارۀ نسل‌کشي در رواندا چاپ کرده بود که بسيار شهرت يافت. ولي همين ناشر حاضر نشد حتي کتاب من را ببيند. اين نشان مي‌دهد که ناشر فوق به کتابي علاقه دارد که نسل‌کشي آفريقائيان سياهپوست به‌وسيله ساير آفريقائيان را نشان دهد ولي نمي‌خواهد کتابي را منتشر کند مشتمل بر اسنادي که نسل‌کشي مردم ايران را به‌وسيله اروپائيان سفيدپوست (انگليسي‌ها) نشان مي‌دهد. سرانجام، انتشارات دانشگاه دولتي نيويورک حاضر شد کتاب من را بررسي کند. بعد متوجه شدم که اين کتاب براي بررسي به افراد زير داده شده است: دکتر فرهنگ رجايي (مدرس علوم سياسي در دانشگاه کارلتون کانادا) و دکتر مونيکا رينگر (مدرس تاريخ در کالج ويليام و دبير اجرايي انجمن موسوم به مطالعات ايراني).

طبعاً انتظار مي‌رفت کتابي که بيانگر نسل‌کشي انگليسي‌ها در ايران در دوران جنگ اوّل جهاني است، علاقه فراواني را در ميان خوانندگان ايراني و خارجي برانگيزاند. ولي به‌زودي روشن شد که دکتر فرهنگ رجايي و دکتر مونيکا رينگر به‌شدت نگران شده‌اند و مي‌خواهند اين جنايت عظيم دولت بريتانيا عليه مردم ايران، اين بزرگ‌ترين نسل‌کشي قرن بيستم، را بپوشانند. پس از ماه‌ها انتظار، دکتر رجايي اظهار نظر کرد که کتاب تنها بر بنياد اسناد وزارت خارجه آمريکا نگاشته شده و از اسناد انگليسي استفاده نشده است. روشن است که من نمي‌توانستم، به دلايلي که شرح دادم، از اسناد انگليسي استفاده کنم. همانطور که گفتم، اسناد وزارت جنگ و ساير اسناد نظامي بريتانيا دربارۀ ايران سال‌هاي 1914-1921 هنوز طبقه‌بندي‌شده است و در دسترس محققين نيست و تا پنجاه سال ديگر در اختيار محققان قرار نخواهد گرفت. اسناد علني شده وزارت خارجه بريتانيا هم حاوي هيچ مطلبي دربارۀ موضوع تحقيق من نيست.

ايراد ديگر فرهنگ رجايي به کتاب من حتي عجيب‌تر از مطلب قبل بود. او پيشنهاد مي‌کرد که من دوره مجله مذاکرات مجلس طي سال‌هاي 1917-1919 را مطالعه کنم و افزوده بود که نسخه‌اي از اين نشريه در کتابخانه کنگره در واشنگتن موجود است. مسلماً، هر کسي که با تاريخ ايران آشنا باشد مي‌داند که مجلس سوّم در نوامبر 1915 تعطيل شد يعني در زماني که ارتش روسيه به فرماندهي ژنرال باراتوف به تهران رسيد. و اعضاي دمکرات مجلس از تهران گريختند. اين دوره از مجلس تنها در ژوئن 1921 کار خود را از سر گرفت يعني زماني‌که قوام‌السلطنه نخست‌وزير شد. بنابراين، در دوره تاريخي مورد بررسي من نه مجلس در کار بود نه مجله مذاکرات مجلس!

برخورد آن خانم به کتاب من نيز مانند برخورد دکتر فرهنگ رجايي بسيار عجيب بود. دکتر مونيکا رينگر ابتدا با من تماس گرفت و از کتاب ستايش کرد. ولي بعد، پس از ماه‌ها تأخير، حاضر نشد گزارش مکتوبي در تأييد يا رد کتاب ارائه دهد. من بعداً از طريق مسئولين انتشارات دانشگاه دولتي نيويورک متوجه شدم که وي شفاهاً عليه کتاب من اظهارنظر کرده است. رينگر به‌طرز آشکاري مي‌ترسيد اظهارنظر خود را مکتوب کند.

خيلي روشن است که هدف فرهنگ رجايي و مونيکا رينگر لاپوشاني جنايات بريتانيا و حمايت از آن است و وفادارانه اين امر را دنبال مي‌کنند. ما به‌طور خيلي واضحي با بقايا و بازمانده‌هاي شصت سال حاکميت استعماري بر ايران (سال‌هاي 1919-1979) سروکار داريم.

به‌رغم گذشت سه سال از انتشار متن انگليسي کتاب دکتر مجد، متأسفانه، هنوز اين پژوهش ارجمند به فارسي ترجمه نشده و در دسترس ايرانيان قرار نگرفته است. در طول اين سه سال، کانون‌هاي متنفذي در حوزه ترجمه و نشر کتاب و رسانه‌ها، به شکلي کاملاً مشهود، «توطئه سکوت» را در قبال دکتر مجد در پيش گرفتند تا از پژواک‌هاي سياسي و فرهنگي تحقيقات او جلوگيري کنند. اين روش را عزت‌الله فولادوند چنين توصيف کرده است:

ما در کشور خودمان هم در گذشته با اين نوع خشونت روبه‌رو بوده‌ايم و بعضاً در حال حاضر هم هستيم. اصطلاحاً در مورد آثار فکري و ادبي به آن توطئه سکوت مي‌گويند و در گذشته گروه‌هاي پرنفوذي در جامعه بودند که وقتي کتابي، هر قدر گرانسنگ، در زمينه‌اي به چاپ مي‌رسيد که مخالف عقايد آنان بود، وقتي هيچ ايرادي نمي‌توانستند به آن بگيرند، تازه توطئه سکوت شروع مي‌شد. (آفتاب امروز، يکشنبه 14 آذر 1378، ص 7)

اينک که به بهانه افسانه «هولوکاست» هياهوي تبليغاتي عليه ايران اوج گرفته، شايسته است که ما نيز فجايعي را که کانون‌هاي استعماري غرب در سرزمين‌مان مرتکب شدند به جهانيان يادآور شويم. يکي از مهم‌ترين اين فجايع هولوکاست ايراني زمان جنگ جهاني اوّل است.

نظرات و پیشنهادها:
آدرس پست الکترونيکي :   

فهرست عناوین

» صفحه اصلی

» عناوین کل اخبار

» اجتماعی

» اقتصادی

» سیاسی

» علمی

» فرهنگی

» ورزشی

» استانها

» خارجی

» خبر های منطقه  کرج

» گزارش و تحلیل

» عکس ها

» گفتگو

» یادداشت ها

» مقاله

» پیوند ها

» سرگرمی و امکانات

» جستجوی خبر

http://www.qadrmedia.tv

عناوین کل اخبار  | اجتماعی |  اقتصادی  | علمی | ورزشی | سیاسی  | فرهنگی