|
تاریخ:23 /8/1384
|
بازدید کنندگان : 727 نفر
|
کد:1937
|
|

|
چاپ خبر
|
عنوان خبر : علی گویم ,علی جویم |

|
»به بهانه چهارمين سالگشت زندهياد سيد خليل عالي نژاد
براي كسي كه تنبور حقايق را مينواخت
تابان (محمد اسكندري) - عاشقي درماندهام داد از فراق
هستي از كف دادهام داد از فراق
از جفاي همرهان گشته دو تا
قامت آزادهام، داد از فراق
از تن بيسر چه ترساني مرا
من قلندرزادهام داد از فراق
جستم و كمتر بديدم مرد راه
كاروان، واماندهام داد از فراق "استاد عالينژاد"
گردش دوران و گذشت زمان بهانهاي شد تا در سالگشت زندهياد سيد خليل عالينژاد (ره) حقير به ياري حضرت دوست و با قلم و فكري الكن و ناقص قلم در دست گرفته و فكر را متمركز كرده تا بتوان شرح حال مختصري از خصوصيات اخلاقي و هنري درويش اهل حق را بر صفحه كاغذ آورده تا شايد كه بر صفحه روزگار نقش بندد و توفيق رفيق حاصل آيد تا انشاءا… مورد قبول اسدا… و شير عدالت و شجاعت مولاعلي (ع) قرار گيرد.
من ارچه در نظر يار "خاكسار" شدم
رقيب نيز چنين محترم نخواهد ماند- حافظ
آري، سخن از آن جوانمرد راه، آن متصرف طريقت، آن متوكل به حقيقت، آن صاحب جمال مولا، آن پير ارباب ذوق، آن دلاور اهل شريعت، آن عارف صوفي، آن درويش پاكنژاد، سيد خليل عالينژاد است. استاد از مشهوران طريقت و فتوت و مقبول جمله فرق عرفان و تصوف بود. وي در آرزوي نامي بزرگ ميسوخت و آن نيز مولايش علي (ع) بود. "در جوار لطف مولا از آتش و (دوزخ) نميهراسم و ترسي از نكير و منكر ندارم زيرا كه بر حامي در حين حمايت عار است هنگامي كه عقال شتري در حوزه حمايتش گم شود." ديوان ابن فارض عربي
اما اين آتش، آتش دنيايي نبود زيرا ندايي ميگفت: "نه اين آتش نيست، بلكه خنده خورشيد است."
زندهياد استاد سيد خليل عالينژاد (ره) در 21 خرداد ماه 1336 هجري شمسي در كرمانشاه به دنيا آمد و در 5 سالگي ساكن شهر صحنه (از توابع كرمانشاه) گرديد و دوران نوجواني و جواني خود را در اين شهر گذراند. از نوجواني به تشويق مادر گراميشان و نزديكي از بستگان به نام سيد نادر طاهري به ساز تنبور كه سازي مورثي در بين اين خاندان است، روي آورد و تا فوتشان اين ساز مقدس همواره مونس و نداء الحق وي بود. در دوران تعليم و آموزش، ايشان داراي اساتيد سرشناسي بودند كه از بارزترين و مهمترين اساتيد وي ميتوان به استاد سيد امرا… شاه ابراهيمي، استاد درويش امير حياتي و استاد عابدين خادمي اشاره كرد. استاد، سهتار و تار را نيز به طور حرفهاي نزد استادان سيد اسدا… شاه ابراهيمي، احمد عبادي و كيخسرو پورناظري آموخت. دف را نزد صوفي نادر نادري و حاج محمود سروش و آواز را نيز در كنار استاد ميرزاحسين خادمي فرا گرفت. استاد با انگشتان سحرآميز و هنرمند خود و با روش مضراب كاري خاص ساز تنبور را با طمأنينه و متانت زائدالوصفي مينواختند كه همين امر باعث شد ايشان ماهرترين و جانشين بيبديل در ساز عرفاني تنبور لقب گيرد.
استاد، شاگردي بود كه با پشتكار و تحقيق و علاقه فطري، استادِ استاد خود شد. وي در نواختن ساز تنبور به تكنيكهايي دست يافته بود كه كمتر كسي قادر به اجراي آن بود و در دوران موسيقيايي خود بيش از "چهل آهنگ" ساخت كه همين امر باعث احياء دوباره ساز تنبور در نزد مردم و موسيقيدانان شد. از بين چهل آهنگي كه استاد ساختهاند ميتوان به: شوق وصل، حال خونين دلان، مژده ميلاد، در وفاي عشق تو، علي بود، كريم ولامكان، ناله تنبور، اشك پردهدر و… اشاره كرد.
ناله تنبور و آواز دهل
اندكي ماند به دان ناقور كل
اصل آوازها، ز آواها جداست
زنده كردن كار آواز خداست- مولوي
سيد خليل با برنامهريزي و پشتكار خود موفق به تشكيل گروه "تنبورنوازان باباطاهر" در سال 1367 گرديد كه بارها با اين گروه در كنسرتها، اجلاس جهاني هنر ديني و سازمان صدا و سيما به اجراي موسيقي پرداخت.
استاد علاوه بر رشته موسيقي كه موفق به اخذ مدرك كارشناسي از دانشكده هنر تهران شد در ابعاد ديگر زندگاني خود موفق و مستعد بودهاند. به عنوان مثال وي داراي خط زيبايي بوده و به ورزش كوهنوردي و كاراته علاقه داشته، به فلسفه، ادبيات و نجوم احاطه كامل داشته و ضمناً يك محقق و پژوهشگر و مؤلف نيز بوده است به طوري كه تأليف كتب: تنبور از ديرباز تاكنون، ديوان شعر "سيد صالح" تقويم كردي سلطاني، ترجمه و تفسير كلام شيخ امير، ترجمع كلام حضرت خان الماس و انطباق نسخنامه سرانجام، خود دليل بر اين مدعاست. استاد شعر نيز ميسرود كه به صورت پراكنده موجود است كه انشاءا… با پيگيري خانواده ايشان و دوستان و مريدان وي اشعار ايشان جمعآوري و به زيور طبع آراسته گردد.
بانگ سحري از تب تنبور برآمد
عشق آتشِ سركش شد و از طور برآمد
رندانه زدي قصه هجراني ما را
مستانه به رقص عاشق مهجور برآمد
اي نغمه تنبور "خليل" آتش نمرود
خاموش شد و غنچه مستور برآمد
از استاد كاستها و سيديهايي نيز به يادگار ماند كه از آن جمله ميتوان به؛ ثناي علي، آئين مستان، شكرانه، زمزمه قلندري، جبهه، بيقرار و… اشاره كرد.
وي تمام آهنگهايش را با سوز دل و بيريا مينواخت و سازش را با دلش، كوك ميكرد و دنبال ميكرد تا به صداي مبدأ هستي برسد و بعد از دو عالم رست و ندانست كه عالمي هست، رازش نهفته و حرفش نگفته ماند. بيخبر نپوييد و بيثمر نگفت، مجذوب حيات را ريخت و از خود و خلق گريخت و به سرزمين غريب و سرد هجران نمود و آتش عشق به مولايش را كه همواره از آن ياد ميكرد و ميسرود و مينواخت به آتش جهلِ بيخردانِ كوردل ترجيح داد زيرا همان هست كه بود و همين هست كه شد و جاودانه ترك دنيا نمود و قدم به عالم ملكوت نهاد و آسماني شد. نيكي را از هيچ كس دريغ نكرد و تلافي هر بدي را با نيكي جواب داد و حتي قبل از رفتن به سوئد، قاتل خود را در وصيتنامهاش بخشيد و اوج كمال و سعه صدرش را به دوست و دشمن نشان داد، زيرا درويش عالينژاد رفتار و گفتارش كذب نبود، بر خلق فخر و مباهات نكرد، حواس را جمع و قلب را مشغول يار كرد، هرگز منافق نماند زيرا به قول يكي از بزرگان منافق هرگز درويش نميشود.
تواضع استاد، ادب را شرمنده كرده است و با تواضع و متانت به حفظ ظاهر پرداخت، باطن را از شوائب پاك ساخت و قلوب خلق را در شناخت حق و مولايش علي (ع) نواخت و همواره كلامشان بود كه: "هيچ اگر سايه پذيرد، ما همان سايه هيچيم." "خليل زمان" بود و به حقيقت خادم و غلام مولا.
"يا علي! اگر دوستي با تو نكرديم، دشمني هم نكرديم، اگرچه بر گناه خود مصريم اما به يگانگي حضرت دوست مقريم."
در ادامه لازم دانستيم كه قسمتي از شعر استاد درويش امير حياتي در وصف شاگردشان را كه به صورت كردي سروده شده در اين مقوله بياوريم:
روز آخر سال، عهد و ميعادن
ياد سيد خليل عالي نژادن
روحش و حضور بنيامين شادن
چوناي كه و عشق سلطان ارشادن
دويرژ غافلان عالي نژاد بي
سيد كلان عالي نژاد بي
شهيد دل پاك عالي نژاد بي
راي سلطان سحاك عالي نژاد بي
و عشق باطن و جبار و جليل
پري شادي روح آقا سيد خليل
و دسته جمعي و صداي جلي
دو جار و بلند ماچيم "يا علي" - امير حياتي- آبان 82
استاد همان طوري كه ساز تنبور را بيريا و صادق مينواخت، در مراحل ديگر زندگي نيز صادق و پاك بود. به قول صوفي يوسف بن الحسين: "شريفترين انسانها درويش صادق است." ظاهر و باطنش يكي بود به طوري كه هيچ كس به ظاهر و باطن او انگشت نتوانست نهاد؛ به خلاف سنت و اعتراض نتوانست كرد مگر كوران و حسودان. مقلب وقت ابوسعيد خراز ميگويد: "هر باطن كه ظاهر وي به خلاف او بُوَد، باطل بُوَد." سيد خليل گام در وادي محبت حضرت دوست نهاد و آتش درونياش را با آتش گرفتن جانش به اثبات رساند و "ايمانش" را در راه دراويش اهل حق نشان داد. كلام عارف صوفي شيخ ابوالحسن خرقاني كه ميفرمايد: "هر كه در اين سرا درآيد نانش دهيد و از "ايمانش" مپرسيد، چه آن كس كه به درگاه باريتعالي به جان ارزد البته بر خوان ابوالحسن به نان ارزد."
استاد نيز در مورد دوستي با حضرت علي (ع) چنين گفتهاند: "ذات مقدس حضرت دوست (مولا) افتخار دوست داشتن خودش را به هر كسي عنايت نميكند، خلاصه سعادتمند در جهان هستي كسي است كه "مهر علي" به دل دارد."
سوختم در آتش جور و فراق
جان نياسود از لهيب اشتياق
سوز دل جاري ز چشمم هر زمان
چون شقايق، بر دلم آثار داغ
از مزارم سر زند گلبانگ عشق
بعد مرگم گر ز من گيري سراغ- استاد عالي نژاد
اساتيد بزرگ موسيقي و بزرگان ديگر همواره از استاد به نيكي و جوانمردي و كرامات ياد كردهاند كه ديدگاه تك تك آنها در اين مقال نميگنجد، فقط جهت خالي نبودن عريضه به ذكر توصيف حالات اخلاقي استاد از زبان يكي از شاگردان ايشان به نام آقاي ايرج حق دوست ميپردازيم:
"بنده 15 سال شاگرد ايشان بودهام و خاطرات زيادي با ايشان دارم. نكتهاي كه زياد مورد توجه اينجانب ميباشد عرفان و خودسازي استاد بود. وي مردم را همواره عملاً و زباناً به سوي نور و حقيقت و خداپرستي دعوت ميكرد و بسيار متواضع بود. استاد به تحقيق و سياحت علاقه زيادي داشتند و به كشورهاي مختلفي از جمله ژاپن، سوئد، چين سفر كرد. اوج خودسازي استاد اين بود كه در سال 6 ماه آن را روزه بود و به خودسازي و تهذيب نفس مشغول و هنگامي كه فوت كردند 121 روز بود كه روزه بود و…"
سرانجام استاد بيبديل تنبور حقايق در ميانسالي و در سن 44 سالگي در روز يكشنبه 27 آبان ماه 1380 و آن هم در ماه مبارك رمضان (كه ماه مولاعلي است) با ضربات ناجوانمردانه كارد به شهادت رسيد و پيكر خونآلود و مطهرش را به آتش كشيدند. پس از اين واقعه ناگوار، پيكر پاكش از سوئد به ايران منتقل و در 21 ماه رمضان در ميان خيل پرشور و علاقمند مردم كرمانشاه و مريدان وي در شهر صحنه در حجره خانوادگي و معنويشان در كنار پدر به خاك سپرده شد. "روحش شاد و راهش پررهرو"
عشق را از تيغ و خنجر باك نيست
اصل عشق از آب و باد و خاك نيست- اقبال لاهوري
به هر تقدير شخصيت هر يك از اين بزرگان ميتواند فلسفه رشد و كمال را در اين زندگاني دنيوي براي انسان تعليم داده و گوش ما را با "آهنگ معنادار" و حياتبخش زندگي عارفانه و عليگونه آشنا سازد و بنا به گفته استاد: "بدين اميدم كه با عنايت حق در نيل به مقصود، توفيق رفيق آيد و بدين انتظارم كه صاحب نظران نواقص و كاستيهاي موجود را به كمال خود بخشيده و به اشارتي منت ارشاد بر حقير بگذارند."
در پايان، گفتار را با سخن ارزشمند و روحافزا از حضرت محمد (ص) مزين ميكنيم:
"كساني كه مهر و محبت مولاعلي (ع) به دل دارند يك "نورانيت" و "جذبه خاصي" دارند
منبع :تابان
|
|
|
|
|