»تلویزیون طبق سنت چند سال اخیر در نوروز ۱۳۸۶ با مجموعه های مناسبتی در شبکه های مختلف به استقبال بهار رفت.
امسال مخاطبان همیشگی تلویزیون برای انتخاب میان شبکه های مختلف با مشکل کمتری روبرو شدند چون تفاوت سطح کیفی مجموعه ها در همان روزهای آغازین به قدری فاحش بود که "ترش و شیرین" بی رقیب ماند.
در نوروز ۸۶ شبکه اول با مجموعه "روزگار خوش حبیب آقا" به کارگردانی مهدی مظلومی، شبکه دوم با مجموعه "بایرام" به کارگردانی مسعود نوابی و شبکه سوم با مجموعه "ترش و شیرین" به کارگردانی رضا عطاران، رقبای اصلی ماراتن نوروزی بودند که در میان کوران فیلمهای جدید و جذاب ایرانی و خارجی از موقعیتی تثبیت شده برخوردار نبودند ولی عادات تغییرناپذیر مخاطب ایرانی یکبار دیگر مهر تأیید بر تولید مجموعه های تلویزیونی مناسبتی زد.
عاداتی که رنگ و بویی از ارتقای سطح انتخابگری مخاطب گرفته و بینندگانِ هر آنچه که در سیما به نمایش درمی آید را به حداقل رسانده است. به نظر می آید آنچه که سطح سلیقه و مولفه های انتخاب مخاطب را ارتقا داده بیش از هر چیز رویکرد حرفه ای به فیلمنامه و مراحل نگارش و بازنویسی و ... است که با نگاه حرفه ای تبدیل به قطب تعیین کننده مجموعه ها شده است.
"روزگار خوش حبیب آقا" با تکیه بر شخصیتی شکل گرفته که از جهت جلوه های بازیگری متکی بر سیروس گرجستانی و از جهت شناسنامه ای متکی بر کاراکتر همین بازیگر در مجموعه "رانت خوار کوچک" پریسا بخت آور است . شخصیتی که به واسطه شغلش به نوعی در ارتباط با رشوه و مسائل مرتبط با آن قرار می گیرد. هر چند در "رانت خوار..." این کاراکتر خرده شیشه ای داشت که از ابتدا بر مدار رشوه دادن و گرفتن حرکت می کرد، "روزگار ..." می کوشد با حرکتی بر خلاف این مسیر، مسائل کاراکتر را در عدم پذیرش رشوه به تصویر بکشد.
در این میان نوعی سادگی خاص برای کاراکتر حبیب آقا در نظر گرفته شده که از همان اولین قسمت هم بیشتر به شوخی اجباری می ماند و مخاطب منتظر است تا این عمل متظاهرانه او با کدی کوچک در تنهایی و خفا لو برود و در واقع وجه جذاب شخصیت که همان نقاط ضعف و تاریکی های درونی و بشری اوست بازتاب پیدا کند . اما در ادامه این اتفاق نمی افتد و شخصیت هر چه بیشتر در مسیر از پیش چیده شده نویسنده حرکت می کند.
نکته ای که درمورد حضور بازیگر اول پیش می آید این است که یکی بودن بازیگر این دو شخصیت و بازتابی که از نقش آفرینی گرجستاتی باقی می ماند، نمی تواند به ترسیم چهره ای مثبت و بدون حاشیه از این کاراکتر حرکت کند بخصوص که قبول نکردن رشوه، ... و انتظارات و توقعات اطرافیان از او تبدیل به صورت مسئله ای می شود که در هر قسمت قرار است ماجرای جدیدی بسازد در صورتی که خیلی زود کارکرد خود را از دست می دهد.
بعلاوه در میانه کار که نقطه حساس مجموعه های تلویزیونی است، کم آوردن خطوط قصه به گونه ای نمود پیدا می کند که شاهد خطوط فرعی هستیم که فقط برای یک قسمت طراحی شده اند و طبعاً خط فرعی که برای گذر از بحران کمّی طراحی شده، نمی تواند تأثیری در روند و پیشبرد قصه ایجاد کند و تخت بودن موقعیت و ناکارآمد بودن خطوط و طراحی های انجام شده را بیشتر به رخ می کشد.
"بایرام" مجموعه ای است که سعی می کند با حرکت در مسیر موقعیت های کمدی و طنز که دوره شان گذشته، حرف تازه ای برای گفتن داشته باشد ولی در عمل نکته تازه ای در آن به چشم نمی خورد. مجموعه با قالب آپارتمانی و با طراحی یک سری کاراکتر مختلف که این بار منجر به ترکیب غریبی شده پیش می رود از شخصیت راننده خودرو نعش کش تا سی دی فروش بازاری و تیپ هایی چون زن وسواسی، دختر دم بخت و مسائلی چون عمل کردن بینی و فال گرفتن و ...
مجموعه بنا به ادعای کارگردان می خواهد از لودگی فاصله بگیرد و با حرکت بر مدار طنزِ موقعیت، بر مسیری حرکت می کند که نمی تواند از این موقعیت، کمدی بسازد. موفق ترین مجموعه های طنز آپارتمانی هم در زمان خود سعی کردند وجه امتیازی برای طرح شدن داشته باشند هر چند برخی بر مسیر تیپ سازی و توانائیهای خاص بازیگران طنز حرکت کردند ولی در عین حال موقعیت چیده شده و ظرافتهای موجود هم قابلیت های جدیدی را مکمل آنها کرد.
"بایرام" بر مسیر قابلیت های ذاتی بازیگران طنزی چون امیر جعفری حرکت می کند که البته نمی تواند او را از فیلتر کاراکتر سی دی فروش عبور دهد بلکه این جعفری است که شخصیت سی دی فروش را از فیلتر خود عبور می دهد و ما شاهد امیر جعفری هستیم که حالا در این مجموعه سی دی فروش شده است. بعلاوه شاهد رویکردی بسیار کهنه و نخ نما در طراحی موقعیت های نمایشی هستیم که منطق رئال را هم زیر سوال می برد و به نظر نمی آید که مجموعه هم مدعی فانتزی بودن باشد!
مثلاً در تصمیم ها، کنش و واکنش های جمعی و ... همه ساکنان آپارتمان حضور دارند و در واقع قرار است از دنبال هم قطار شدن آنها، حضورشان در رستوران به آن شیوه رو که هیچ کس حتی خودشان متوجه غیرعادی بودن وضعیت شان نیست، موقعیت کمدی که مورد نظر کارگردان است ساخته شود. در "زیر آسمان شهر ۱و ۲ و ۳" که به نوعی الگوی مجموعه های طنز آپارتمانی با کاراکترهای متعدد است، وقتی موتیفی مانند جلسه کردن ساکنین در آلاچیق یا ... طراحی می شد، به گونه ای سعی می شد به جای تکرار صرف، هر بار کارکرد جدیدی از این حضور تکراری گرفته شود و در ادامه وقتی این ظرافت ها و چیدمان از توجه دور ماند، شاهد شکست سری دوم و سوم آن مجموعه شدیم.
در مجموعه های با شخصیت های مختلف وقتی این تنوع می تواند به خلق کمدی کمک کند که کارکرد جدیدی از حضور و یا حذف کاراکترها گرفته شود. وقتی قرار است زن وسواسی، زن تازه به دوران رسیده، مادر، دختر دانشجوی دم بخت و ... همه رویکرد یکسانی مثلاً به فال گرفتن داشته باشد، باید دید که این طراحی ها قرار است به چه چیز منجر شود؟ آیا کارکرد وسواسی بودن زن و تقابل او با شوهری که راننده خودرو نعش کش است، فقط در حمام فرستان شوهر و ... خلاصه شود که در واقع ایده ای در حد آیتم وارد کار شده است. طراحی شخصیت و چیدمان موقعیت وقتی می تواند در یک مجموعه کارکرد پیدا کند که در پیشبرد روند قصه تأثیرگذار باشد یا حداقل جذابیتی در حد خط فرعی به آن ببخشد. نکته ای که در مجموعه "بایرام" به شکل ضعیفی نمود پیدا می کند.
"ترش و شیرین" در میان مجموعه های نوروزی از شانس بیشتری برای اقبال مخاطب روبرو شد که این اقبال علاوه بر حضور بازیگرانی حرفه ای در سطحی استاندارد و نقش کارگردانی که نویسنده و بازیگر صاحب سبکی است، مدیون فیلمنامه ای است که وقت روی آن گذاشته شده و مکمل شدن دو نویسنده حرفه ای آن و پیوند خوب بین آنها و کارگردان منجر به چنین نتیجه ای شده است.
نکته جالب در مورد این مجموعه همین بس که چند رویکرد مختلف و متنوع بر خلق کمدی دارد و یک مسیر مشخص و از پیش تعیین شده را برای طی کردن انتخاب نمی کند. همانطور که اشاره شد مجموعه بسیار متکی بر متنی محکم است که نویسندگان بر جزئیات آن احاطه داشته اند و کمتر نکته ای بیهوده و باری به هر جهت در آن به چشم می خورد. حضور شخصیت های اصلی و فرعی به گونه ای است که با ترکیبی از شخصیت و تیپ می توانند ترکیب جدیدی از حتی تیپهای آشنا بسازند. مثلاً تیپ عمو که به نظر می آید قطب مخالف ازدواج مجدد زن برادرش است در موقعیت جدید به تعریفی جدید می رسد و مشوق ازدواج زن برادرش می شود و یا نصرت خانم که تیپ زن بی شوهری است که به تنهائی مانند مرد زندگی خودش و بچه هایش را با ترشی فروشی و مسافرکشی اداره کرده وقتی قلبش می تپد، وجوه مادرانه اش در تقابل با بعد زنانه او قرار نمی گیرند و سعی می کند تعادلی بین آنها برقرار کند.
علاوه بر نوع طنزی که اشاره شد از ویژگی های طراحی شده در فیلمنامه است، در "ترش و شیرین" با نوعی از خلق کاراکترها و به تبع آن موقعیت طنز روبرو می شویم که برخاسته از ویژگی های ذاتی بازیگران است. به عنوان مثال کاراکتر پدر جهان نمونه ای از چنین طراحی است. شخصیتی که با تکیه بر توانایی های خاص بازیگر در کانالی خاص، منجر به خلق پدری غریب و در عین حال جذاب با نگاهی تازه شده و حتی بیماری و عدم تعادلش (اینکه هر زنی را می بیند قصد ازدواج با او دارد و ... ) هم به پیشبرد قصه و نزدیک کردن جهان و نصرت می انجامد.
وجه دیگری از طنز که شاخصه کارهای عطاران است و در واقع امضای او را پای کار قرار می دهد، خلق شوخی هایی است که با قرار گرفتن در صحنه شکل گرفته و ذهنیت خلاق او را به رخ می کشد. به عنوان مثال شوخی که در یک قسمت با لوله بخاری داغ شده که هر کس به نوعی با آن درگیر می شود و ... از این نوع شوخی هاست و موارد متعددی که مخاطب را با این نکته مواجه می کند که با طنزی ملموس و در عین حال متفاوت مواجه است. چنین ریزه کاری هائی است که اثر را واجد یک روح کلی و اعتباری در خور می کند.
نکته دیگر در مورد "ترش و ..." شیوه خاصی از معرفی شخصیت ها است که بدون اطلاعات غلط دادن، با معرفی متناقض پیش می رود و نهایتاً به تعریفی جدید و متفاوت می رسد. مثلاً معرفی نصرت خانم در قسمت اول به همین شیوه است. در سکانس اول او را در تعمیرگاه خودرو می بینیم که با موبایل حرف می زند و حرف های نامشخص، رفتار و نوع پوشش، بخصوص رفتار محترمانه تعمیرکار و مانوری که روی خودرو مدل بالا که روی چال است داده می شود، تصویر زنی پرمشغله و پولدار را به ذهن می آورد. این تعبیر فقط از چینشی برمی آید که نه به مخاطب رودست می زند و نه نشانی غلط می دهد بلکه با مکان و چند مولفه شوخی می کند و نهایتاً هم او را سوار بر پیکان جوانانی که از تعمیرگاه با هل دادن روانه می شود، مبدل می کند به ترشی فروش مسافرکشی که یک تنه خانواده پر جمعیت و حتی دختر و دامادش را اداره می کند.
"ترش و ..." با تکیه بر چنین نقاط قوت و گستره ای از جلوه های طنز و کمدی است که می تواند در حداقل زمانی که برای مجموعه های مناسبتی تلویزیون وجود دارد (۱۳ روز) بازخورد خوبی بین مخاطب پیدا کند هر چند که در این مجموعه هم درست در میانه کار با افت ناگهانی بار دراماتیک قصه مواجه هستیم که مثلاً منجر به طراحی سفر بی نتیجه جهان به رامسر شده که در ادامه قصه تأثیری ندارد. اما در ادامه این رخوت مقطعی جای خود را به ورود به سطوح جدید می دهد.
به عنوان مثال همین شوخی با اسم نصرت خانم که به نظر غیرعقلانی می آید ولی بچه های جهان با تکیه بر آن یک نصرت خانم دیگر برای پدرشان در نظر می گیرند. حضور این زن هر چند خط فرعی مقطعی است ولی می تواند وارد ویژگیهای شخصیت پردازانه کاراکترها شود و مثلاً این بعد مردانه جهان را به رخ بکشد که از حرف زدن با نصرت خانم جدید ابائی ندارد ولی وقتی او اصرار به کاشتن مو دارد، لج می کند و حتی در گفتگو با پدرش به تردیدی که دچار شده اذعان می کند. حضور نصرت خانم جدید در جهت شخصیت پردازی پدر جهان هم کارکرد پیدا می کند و او را وارد رقابت با پسرش برای ازدواج می کند.
مقطع میانی از نقاط حساسی است که در مجموعه های دیگر منجر به سوراخ هایی اساسی در قصه و تخت شدن روند اتفاقات شده ولی کارگردان "ترش و ..." توانسته سریع از این مقطع عبور کند و وارد سطح جدیدی در شخصیت پردازی و موقعیت سازی شود. مجموعه ای که متکی بر ویژگیهای حرفه ای نویسنده گانش بخصوص سروش صحت به عنوان یک بازیگر و فیلمنامه نویس طنز در سینما و تلویزیون است.
منبع :مهر
|